آنچه در ادامه می خوانید
با موضوع ازدواج یا ترویج فساد اخلاق
در این نوشتار موضوع تساوی زن و مرد در بهائیت، در حکم زنای زن و مرد، حـرمت زن پدران و حـياء بهاء از ذکر حکم پسران و حجاب مورد بررسی قرارمیگیرد تا مشخص شود بهائیان تا چه اندازه در شعار های خود صادق هستند.
ه) حکم زناي مرد و زن
«خدا براي هر مرد و زن زناکاري حکم کرده است که ديهاي به بيت العدل بپردازند و آن مقدار نه مثقال طـلا اسـت و اگر دوباره به زنا عود کند شما نيز در گرفتن دو مقابل آن عود کنيد. اين است آنچه که مالک اسماء در دنيا بدان حکم کرده است» (زعـیم الدوله تـبریزی، مـحمد، مفتاح باب الابواب،ص۲۶۲.)
آيا زني که مورد تجاوز مردي قرار مـيگيرد پرداخـت ۹ مـثقال طلا از سوي مرد به بـيت العـدل مـيتواند براي آن زن و خانواده آن زن خوشايند باشد؟ آيا به چنين حکمي راضي شده و از حيثيت بر باد رفته خود ميتوانند با ۹ مثقال طلا که به خود آنـها نـيز نـميرسد و به بيت العدل ميرسد (که هيچ ربطي بـه بـيت المال ندارد) و اين حق الناس است. نه حق دولت راضي ميشوند؟ آيا اين عدل است که حق مردم به حکومت برسد و هيچ حدي بـراي مـرد زنـاکار قائل نباشند؟ گذشته از اين و مهمتر از اينها بايد گفت چگونه در اين حکم زناي مـحصنه و غيرمحصنه مشخص نشده، يعني حکم مرد يا زن مجرد زناکار و يا مرد و زن متاهل يکي است. آيا اجراي اين حکم از عدل و انصاف بـه دور نيست؟
و) حـرمت زن پدران و حـياء بهاء از ذکر حکم پسران
«به تحقيق که زن پدران شما بر شما حـرام شـده است. ما حيا ميکنيم که حکم پسران را بيان کنيم. اي ملاء امکان از رحمن بپرهيزيد و چيزي را که در لوح از آن نـهي شـديد مـرتکب نشويد و در بيابان شهوات از سرگردانان نباشيد» (افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت،ص۳۸۳٫)
آيا خواهران و دختران و خالهها و … حلالند؟ اگر حلال نيست چـرا مـشخص نشدهاند؟ اگـر بگویند اينها در اسلام هم حلال نبوده و نیازی به تذکر نيست. زن پدر هم در اسلام حلال نـبوده و نـیازی بـه تذکر نبود. پس چرا فقط به زن پدر اشاره کردهاند و ساير محارم را نام نبردهاند. آيا بعضيها حق نـدارند کـه ميگويند در مرام بهائيت جز مادر و زن پدر بقيه حلالند. آيا هرگز اين سوال را از خود کرده بوديد کـه اين حـکم چـرا و چگونه به اين منوال و اين چنين در نهايت نقص صادر شده؟ و اگر کسي مرتکب خطائي شد به چـه مـجوزي ميشود او را توبيخ و عقاب نمود؟ از آنجائي که اين مکتب به دست سياست مداران و دشمنان دين و ديانت سـاخته شـده و يکـي از اهداف اصلي بهاء نيز به اطاعت از آنان همين مطلب بوده است. احکام بسيار اساسي و بـنيادي را سـطحي و ناقص مطرح نموده و در بسياري موارد هيچ اشارهاي نکرده مثل زناي محصنه و غـير مـحصنه و يا هـمين عدم توضيح حلال و حرام و محارم. (رئوفی، مهناز، نامهای برای برادرم، صـص۳۰ تـا ۳۵٫)
اما مسائلي که به نظرش ميتوانسته ضربهاي به اسلام وارد کـند و عـدهاي مـستعد بي دين را که غيرت و درد دين ندارند جذب کند، مفصل شرح داده در حالي که مطالبي بـسيار جـزئي هستند و نيازي به آن همه شرح و تفصيل ندارند. مثلاً در ادامه بحث حرمت زن پدران به جاي اينکه مطلب مـهم و اسـاسي جامعه را تکميل نمايند يکباره وارد بحث ديگري شده و ميگويد: «براي احدي جايز نـيست کـه هنگام راه رفتن در راهها و بازارها جلو مردم زبـان خـود را حـرکت دهد، بلکه براي کسي که ميخواهد ذکـر بـگويد سزاوار است که در جائيکه براي ذکر خدا ساخته شده است يا در خانه خودش ذکـر بـگويد؛ زيرا اين اقرب به خلوص و تقوي اسـت. اين چـنين خورشيد حـکم از افـق بـيان تابيده است خوشا به حال کـسانيکه عـمل ميکنند. اين همه توضيح فقط براي چرخاندن زبان در خيابان تنها به دليل ضديت بـا عـلماء و متقيان است؛ چرا که دائم ذکـر خدا را بر لب دارند. (در نـسخ حـکم باب در بيان به عدم تـعليم و تـعلم و محو جميع کتب «به تحقيق که خدا آنچه را که در بيان است از محو کـتب از شـما عفو کرده است و ما بـه شـما اذن داديم آنـچه را که از علوم نـافع اسـت بخوانيد نه آنچه را کـه بـه مجادله در کلام منتهي ميشود» آيا باعث تعجب نيست که باب براي۶ يا ۷ و يا ۹ سال ظهور کند شـريعت و سـنت بياورد و بيشتر احکامش براي ۱۹ سال بـاشد و بـعد دستور دهـد کـه تـمام کتب بايد محو شـود، به جز ۱۹ کتاب و بعد شريعت ديگري ظهور کند و قبل از جاري شدن احکام آن پيامبر پيش بگويد آنـ پيامـبر اشتباه کرد و نبايد کتابها محو شـوند. (همان)
ز) حـجاب و زن
ديگـر از احـکام و قـوانين جالب آئين باب، تـصريحي اسـت که او درباره تساوي حقوق زن و مرد و رفع حجاب از زنان کرده است و اين دستور او يعني رفع حجاب. در کتاب «تـفسير سـوره يوسـف» بيان شده است درباره حکم تساوي حـقوق زن و مـرد، در بـاب دهـم از واحـد هـشتم کتاب بيان، چنين آمده است: در اين که کساني که در ميان پيروان ما پرورش يابند، چه مرد باشند و چه زن حلال است به همديگر نگاه کنند و سخن گويند… . (مصطفوی، حسن، محاکمه و بررسی در تاریخ و عقاید و احکام باب و بهاء،ص ۲۱۹.)
و نيز در واحد دهم آن کـتاب گويد: بگو در دوم، که خدا در کتاب بيان به مردان مؤمن اجازه داده است که به زنان نگاه کنند و به زنان هم اذن داده، که اگر خواستند به مردان مورد علاقه خود نگاه کنند؛ ولي نـبايد بـه آنچه خدا دوست ندارد، نگاه کنند. خدا ميخواهد آن چنان زنان و مردان آزاد باشند که دوست دارند در بهشت چنان باشند. (همان.)
و نيز در تفسير سوره يوسف سيد خطاب به قرةالعين چنين نوشته اسـت:
«اي قـرةالعين، به زنان اجازه داده شد، که مانند حوران بهشتي، لباسهاي حرير بپوشند و خود رابيارايند و به صورت حوران بهشت از خانههايشان بيرون آيند و ميان مردان وارد شـوند، و بـدون حجاب بر صندليها بنشينند…» (افراسیابی، بـهرام، تـاریخ جـامع بهائیت،ص۲۱۳٫)
بـاب، وضـع زنان مغرب زمين را برای ايران پيشنهاد کرده است، چنان که مشهود است منشأ حکم سيد باب درباره آزادي همه جانبه زنان در اجتماع و تساوي آنها بـا مـردان، شايد از کتاب جمهوريت افـلاطون گـرفته شده باشد. (همان.)
آنها چنين جلوه مي دهند که ديگر اديان مساوات بين زن و مرد را در نظر نگرفته انـد؛ ولي بـهائيت تساوي را به طور کامل بر قرار کرده است. ما در اينجا گذشته از موهونبودن و ضعف و سستي موضوع تساوي حقوق (چنانکه اشاره کرديم) به حکام متعارضه آن در بهائيت اشاره ميکنيم.
آیا حکم رفع حجاب به نفع زن است یا به نفع کسانی که می خواهند از او استفاده ی ابزاری کند و او را به کالای تجاری تبدیل کرده و شخصیت انسانی او را لگدمال کنند و یا از جاذبه های جنسی او برای پیشبرد اهداف فرقه ضاله خود استفاده کند و یا برای مترقی نشان دادن تشکیلات خادم غرب، احکام فرقه ی خود را با آداب و رسوم فرهنگ منحط غرب هماهنگ کند.
مقاله «بررسی تساوی حقوق زنان در بهائیت»، نویسنده: رقیه علیزاده، مجله حسنا، بهار ۱۳۹۳ – شماره ۲۰
با تشکر از گرد آورنده مطلب سرکار خانم س . ن