تناقضی آشکار با ادعای تساوی
بهائیت به عنوان یک فرقه نوساخته و با عمری کمتر از ۲۰۰ سال همواره می کوشد خود را به عنوان یک آئین مبتنی بر عدالت خواه، صلح طلب و حامی حقوق زنان معرفی نماید و برای رسیدن به این منظور از پروپاگاندای قدرتمند رسانه ای و حمایت دولت های غربی برخوردار بوده است و با این حربه موفق شده است افرادی را در سراسر عالم به خود جلب نماید اما طرفه اینجاست که بسیاری از افرادی که به این فرقه پیوسته اند اطلاعی از احکام و حدود آن ندارند از نکات بحث برانگیز در این زمینه می توان به موضوع ارث اشاره نمود.
بنابر تعاریف رایج حقوقی ارث استحقاق مال یا حقی است که با مرگ یا حکم به موت دیگری برای وارث حاصل میشود. وارثان پس از ادای حقوق و دیون متوفّی، طبق طبقات ارث سهم الارث خود را مالک میشوند. اما این تعریف برای بهائیان صدق نمی کند.
شارعان و رهبران بهایی در تقسیم ماترک متوفی دست به بدعتی عجیب و در عین حال رندانه زده اند. بهائیت که خود را جزء ادیان الهی معرفی نموده و مدعی است که مطابق زمان و دوران حاضر است در تقسیم ارث بهائیان دست خود را به طور کامل برای افراد آگاه و نکته سنج رو می نماید و نشان می دهد که یک فرقه است. رهبران فرقه بنا بر تعاریف رایج هیچ گونه هویتی برای فرد قائل نیستند و فرد را ز کنترل مسائل شخصی خود ناتوان دانسته و آن را مرتبط با خود می دانند. تقسیم میراث بهائیان از جمله بهترین نمونه های برای نشان دادن هویت واقعی فرقه بهائیت می باشد در این فرقه به نظر می رسد که بیت العدل میراثخوار اصلی به شمار می آید:
«قد قسمنا المواریث علی عدد الزّآء منها قدّر لذرّیّاتکم من کتاب الطّآء علی عدد المقت و للازواج من کتاب الحآء علی عدد التّآء و الفآء و للابآء من کتاب الزّآء علی عدد التّآء و الکاف و للامّهات من کتاب الواو علی عدد الرّفیع و للاخوان من کتاب الهآء عدد الشّین و للاخوات من کتاب الدّال عدد الرّآء و المیم و للمعلّمین من کتاب الجیم عدد القاف و الفآء کذلک حکم مبشّری الّذی یذکرنی فی اللّیالی و الاسحار»
«پخش کردیم ارث را بر شماره زا «=۷» از آن جمله مقرر کردیم برای اولاد از کتاب طا «=۹» بر شماره مقت «=۵۴۰» از برای شوهرها و زنها از کتاب صا «=۸» بر شماره تاوفا «=۴۸۰» از برای پدران از کتاب زا «=۷» بر شماره تا و کاف «=۴۲۰» از برای مادران از کتاب واو «=۶» بر شماره رفیع «=۳۶۰» برای برادران از کتابها «=۵» بر شماره شین «=۳۰۰» از برای خواهران از کتابِ دال و میم ۴ بر شماره را و میم «=۲۴۰» از برای آموزگاران از کتابِ جیم «=۳» بر شماره وفا «=۱۸۰» بدین گونه فرمان داد مژده دهند من که به یاد من میبود در شبها و سحرگاهان»!
البته بهائیت بعدها سهم فرزندان را افزایش می دهد ولی از سهم سایرین می کاهد که یکی دیگر از عجایب می باشد که چطور متن کتاب مقدس خود را تحریف کرده اند:
سهم فرزندان: ۱۰۸۰سهم
سهم همسران: ۳۹۰ سهم
سهم پدران: ۳۳۰ سهم
سهم مادران: ۲۷۰ سهم
سهم برادران: ۲۱۰ سهم
سهم خواهران: ۱۵۰ سهم
سهم معلمين: ۹۰ سهم
البته خود بهائیان بعدها می گویند میرزا دلشان به حال فرزندان سوخته و این میزان ارث را جایگزین کرده است که در جای خود بسیار عجیب و غیر قابل توجیه می باشد.
از نکات جالب توجه این تقسیم ارث، تعیین ارث برای افرادی است که قاعدتاً نمی توانند میراث را دریافت نمایند در حالت طبیعی ارث بودن پدر و مادر و معلم و حتی برادر و خواهر بزرگتر از متوفی محال است و اینجاست که بهائیت رندانه دکان کاسبی خود را باز نموده و اعلام می دارد در صورت غیبت هر یک از طبقات بیت العدل در اسرائیل جایگزین خواهد بود و ارث را در یافت می نماید.
«و الّذی له ذرّیّة و لم یکن ما دونها عمّا حدّد فی الکتاب یرجع الثّلثان ممّا ترکه الی الذّرّیّة و الثلث الی بیت العدل کذلک حکم الغنیّ المتعال بالعظمة و الاجلال»
در این تقسیم ارث علاوه بر محروم بودن دختران از میراث پدر که همانا منزل مسکونی پدری می باشد وخود به خود ناقض اصل برابری حقوق زنان و مردان می باشد که همواره از طرف بهائیان به عنوان یکی از اصول معرفی می گردد و با آن معمولا ً دختران جوان را به خود جذب می نمایند .
از نکات جالب این تقسیم ارث بحث ارتباط و حضور نماینده بیت العدل می باشد که می بایست قاعدتاً بر فرآیند ارث باید نظارت و مداخله داشته باشد و در نهایت سهم بیت العدل را دریافت کند که به خوبی آشکار کننده رابطه بهائیان با اسرائیل و حیفا حداقل به دلیل مسائل مالی است که بهائیان همواره آن را رد نموده و آن را تهمت می نامند. اما به خوبی مشخص است که هرگونه نقل و انتقال پول و ثروت بدون اجازه صیهونیست ها امکان پذیر نمی باشد و مستلزم داشتن ارتباطات حسنه با رژیم اشغالگر می باشد. این مقاله کوتاه به خوبی نشان می دهد که بهائیت تا چه میزانی درادعاهای دورغین خود درباب برابری زن و مرد غیر صادق است و همچنین نشان دهنده ی ماهیت یک گروه فرقه ای می باشد که در شخصی ترین مسائل دخالت نموده و دسترنج پیروان خود را به رندانه ترین روش می بلعد و با استفاده از معافیت مالیاتی در مقر خود یک امپراتوری مالی تأسیس نموده است و همچنین نشان می دهد احترامی برای پیروانش قائل نیست. و با تقسیم بندی بی جهت طبقات ارث بر ، حقوق اتباع خود را زایل می نماید و آنها را فقط برای استثمار مالی می طلبد به عبارتی دیگر:
اين تشكيلات در همه جا زمام بهائيان را با نظم حزبي از حيات تا ممات در دست دارد و هيچ كس هم حق تخلف ندارد، نظام سجلي اش در دست آنهاست، جريمه فسادش را بايد به آنها بپردازد با هر گونه مخالفت با آنها، به مجازات طرد محكوم مي شود و نوزده درصد سود كسب و كار را هم بايد به آنها بدهد و در ارث هم آنها شريكند و به ازاي هر عضو غائب در ۷ گروه ورثه، سهمشان را مصادره مي كند… و این با اصل تساوی حقوق اساسا در تناقض است .