کد خبر:13633
پ
motebarri
بهائیت در ایران

برخورد تشکیلات بهائیت با متبریان

در این مقاله به فاکتور «برخورد تشکیلات با اعضاءءی خارج‌شده» به‌عنوان یکی از شاخص‌های مخرب‌بودن تشکیلات بهائیت اشاره می‌شود. این شاخص به‌منظور جلوگیری و ایجاد مانع برای خروج اعضاءءی فرقه به‌کار می‌رود. برای درک بهتر تفاوت تشکیلات فرقه‌ای با گروه‌های مشروع باید گفت: «افرادی که جذب فرقه‌هایی با اهداف بلند‌مدت می‌شوند، تمام سال‌های عمر خود […]

در این مقاله به فاکتور «برخورد تشکیلات با اعضاءءی خارج‌شده» به‌عنوان یکی از شاخص‌های مخرب‌بودن تشکیلات بهائیت اشاره می‌شود. این شاخص به‌منظور جلوگیری و ایجاد مانع برای خروج اعضاءءی فرقه به‌کار می‌رود. برای درک بهتر تفاوت تشکیلات فرقه‌ای با گروه‌های مشروع باید گفت: «افرادی که جذب فرقه‌هایی با اهداف بلند‌مدت می‌شوند، تمام سال‌های عمر خود را در خدمت فرقه هستند و فرقه از زمان و عمر فرد تا حدی که برایش سوددهی داشته باشد، استفاده می‌کند. در حالی که افرادی که به سازمان‌های مشروع می‌پیوندند دارای یک دوره خدمت مشخص هستند و آزادانه می‌توانند پس از اتمام دوره خدمت، برای تمدید یا خروج از آن تصمیم بگیرند.»[۱] بر این اساس یکی از فاکتورهایی که فرقه بودن تشکیلات بهائیت و مخرب بودن آن را اثبات می‌کند، نبود آزادی در خروج اعضاء و برخوردها و اقداماتی است که برای جلوگیری از خروج افراد یا بازگشت مجدد افراد خارج‌شده به فرقه، از سوی تشکیلات انجام می‌گیرد.

برخورد تشکیلات با اعضاءی خارج‌شده از فرقه

یکی از دلایلی که سبب می‌شود اعضاء گروه را ترک نکنند، عکس‌العمل و برنامه‌های تشکیلات در مقابله با کسانی است که از فرقه خارج می‌شوند و این برنامه شامل ترس و هراسی است که تشکیلات ایجاد می‌کند. اعضاءی خارج‌شده از سوی تشکیلات تحت تعقیب قرار می‌گیرند و تنبیه، طرد و حتی ترور می‌شوند. این رقتار تشکیلاتی باعث می‌شود که ترس از مطرود بودن، بخش مهمی از ذهن فرد را اشغال کند و تصور چنین وضعیتی برای یک عضو، بسیار بدتر از مرگ است.[۲] در تشکیلات بهائیت افرادی که قصد خروج دارند یا مورد «تطمیع» قرار می‌گیرند و یا «موانعی» در برابر خروجشان قرار می‌گیرد. افرادی هم که خارج می‌شوند مورد بی‌مهری اعضاءی فرقه قرار می‌گیرند و حتی در موردی از سوی تشکیلات ترور می‌شوند. تشکیلات در طول زمان ترس و وحشت بسیار از جداشدن افراد ایجاد می‌کند. به‌عبارتی، فرقه با ایجاد «حصار ذهنی و روانی» مانع جداشدن افراد از تشکیلات می‌شود.

در فرقه‌ها اعضای باقی‌مانده چنین آموزش می‌بینند که با کسانی که فرقه را ترک کرده‌اند و یا به قولی اخراج شده‌اند ارتباط نداشته باشند. همزمان با این کار، حرف‌ها و شایعات بسیار درباره افراد خارج‌شده گسترش می‌دهند تا وجهه آن‌ها را در میان اعضاء تخریب کنند.

حقیقت این است که ارتباط با اعضاءی جداشده از فرقه برای تشکیلات بسیار خطرناک است، چراکه با روشنگری‌ها و سخنانی که این افراد از واقعیت‌های فرقه مطرح می‌کنند، به‌تدریج زمینه آگاهی و خروج اعضاءی دیگر هم به‌وجود می‌آید.

یکی از ترفندهای تشکیلات بهائیت که از آن برای بازگرداندن اعضاء به فرقه و به‌عنوان ابزاری برای عدم خروج دیگر اعضاء استفاده می‌کند «طرد»[۳] است. طرد در تشکیلات بهائیت بر اموری از قبیل ازدواج‌های خارج از دستورات تشکیلاتی، مسافرت بدون اجازه تشکیلات، کتمان عقیده، مخفی‌کاری و به‌طور کلی بر کارهایی که خارج از دستورات تشکیلاتی انجام شود، اعمال می‌شود که این خود نشان از سیطره کامل تشکیلات در زندگی اعضاءی این فرقه دارد و اعضاء در این فرقه بدون اجازه تشکیلات حتی اجازه آب خوردن هم ندارند.

«عطاءالله قادری» یکی از اعضاءی جداشده این فرقه درباره عدم آزادی افراد در بهائیت می‌گوید: «به‌طور کلی در بهائیت همه‌چیز در اختیار تشکیلات است، از نام‌گذاری بچه گرفته تا تعلیم و تربیت، از بالا دیکته شده و همه موضوعات خارج از اختیار خانواده است.»[۴]

«بهزاد جهانگیری» دیگر عضو سابق تشکیلات بهائیت درباره سرسپردگی اعضاء به این تشکیلات می‌گوید: «دلم برای مادرم می‌سوخت. آخر این چه زندگی نکبتی بود که سران فرقه برای او درست کرده بودند؟ یک عمر اطاعت کور، یک عمر کور و کر بودن و پذیرش همه دستورات و دست آخر هم سپر بلا شدن.»[۵]

در تشکیلات بهائیت، طرد به دو صورت «روحانی» و «اداری» وجود دارد که از آن در جهت اعمال فشار به عضو استفاده می‌شود. در طرد اداری، عضوی که تمام زمان زندگی‌اش در برنامه‌های فرقه صرف می‌شد و هویت تشکیلاتی داشت به یکباره رابطه‌اش با فرقه قطع می‌شود. در طرد روحانی هم دیگر هیچ کدام از اعضاءی فرقه حق ارتباط با عضو را ندارند و او را تنها می‌گذارند و تشکیلات با قرار دادن فرد تحت یک شکنجه شدید روانی و عاطفی تلاش می‌کند تا او را به فرقه بازگرداند.

«ایرج غلامی» از متبریان این فرقه درباره طرد در تشکیلات می‌گوید: «… طرد اداری در مرحله اول صورت می‌گرفت و پس از آن طرد روحانی بود. البته وقتی بنده مسلمان شدم به من گفتند فعلا دستور داریم که طرد روحانی را اعمال نکنیم در نتیجه طرد اداری شدم. در غیر این صورت اگر آن‌ها به من سلام می‌کردند و من جوابشان را می‌دادم، آن‌ها هم طرد می‌شدند یعنی از بهائیت خارج می‌شدند. به‌همین دلیل، فقط مرا طرد اداری کردند که بتوانیم با هم مراوده داشته باشیم.»[۶]

به این ترتیب، تشکیلات بهائیت گاهی با فریب‌کاری، برخی از اعضاء را طرد روحانی نمی‌کند تا راهی برای بازگشت آن‌ها گذاشته باشد.

طرد از دستورات تشکیلاتی سرکردگان این فرقه ریشه گرفته است. به‌عنوان مثال، شوقی افندی، سومین سرکرده بهائیت، پیام زیر را خطاب به اعضاءیی که قصد خروج داشتند و یا شبهاتی در ذهنشان به‌وجود آمده بود، صادر کرد: «نقض عهد، در حقیقت یک بیماری روحانی است و کلیه نقطه‌نظرات و رفتار یک ناقض، به حدی زهراگین است که حضرت مولی‌الوری (عباس افندی) آن را با مرض جذام همانند دانسته‌اند و یاران را از معاشرت با چنین نفوسی تحذیر فرموده‌اند. نباید به ظاهر کلمات ناظر بود. وقتی که شما با چنین نفوسی معاشر شوید، ممکن است تحت تأثیر نفوذ افکار مهلکه آنان قرار بگیرید.»[۷]

«سارا کرمی» از متبریان این فرقه در خاطرات تلخ خود از بهائیت درباره هشدارهای مادرش نسبت به طرد توسط تشکیلات می‌گوید: «مادرم بارها برای ما توضیح داد که ما می‌خواهیم مسلمان شویم و قرار است اتفاق بزرگی در زندگی‌مان رخ دهد. عواقبش را هم برایمان گفت، اینکه ممکن است همه ما را ترک کنند حتی پدر،‌ پدربزرگ، مادربزرگ، خاله، دایی و… و ممکن است دیگر آن‌ها را نبینیم… .»[۸]

بهزاد جهانگیری نیز در خاطرات خود درباره کاربرد طرد از سوی تشکیلات می‌گوید: «…تشکیلات در ضیافت ۱۹ روزه خود، نام همسرم را در میان مطرودین قرار داد. از سوی دیگر همسرم نیز بالاخره توانست مجوز چاپ کتاب‌هایش را بگیرد… بدین ترتیب هیچ‌یک از اطرافیان بهائی ما، حق نداشتند در خیابان با ما سلام و علیک کنند وگرنه بلافاصله از سوی تشکیلات احضار می‌شدند.»[۹]

از دیگر برخوردهایی که تشکیلات با اعضاءی خارج‌شده می‌کند، تهدید به جداکردن زن و شوهر و فرزندان از یکدیگر است.

جهانگیری درباره فاصله انداختن میان وی و همسرش زمانی که قصد خروج از تشکیلات را داشت، می‌گوید: «… در تهران همسرم را از من جدا کردند و گفتند حالا یا دوباره بهائی شو یا همسرت را طلاق بده… .»[۱۰]

عطاءالله قادری نیز در این رابطه می‌گوید: «آن‌ها خیلی مکار هستند، وقتی که دیدند جواب من منفی است و برای اینکه فکر جدیدی بکنند همزمان و در یک لحظه همه‌شان بلند شدند و تلاش کردند که همسرم و بچه‌ها را با خود ببرند. به همسرم گفتم شما با لباس سفید آمدی و با کفن هم باید بروی اگر از در خانه بیرون رفتی دیگر نباید برگردی.»[۱۱]

وی همچنین در مورد بهائیانی که در دل به اسلام ایمان دارند اما جرئت ابراز آن را به‌خاطر ترس از طرد ندارد، می‌گوید: «من با یکی از بهائیان همدان که حدود ۷۰ سال سن داشت و از قبل از او شناخت نسبی داشتم بعد از مسلمان شدنم صحبت کردم، گفتم شما خود به بطلان بهائیت پی‌برده‌ای پس چرا تاکنون اقدامی نکرده‌ای؟ او دستش را روی قرآن گذاشت و گفت من خیلی وقت است که مسلمان شده‌ام در دل خود مسلمان هستم ولی جرئت ابراز آن را ندارم چون سنی از من گذشته است می‌ترسم در این سن به امر تشکیلات بهائیت، زن و بچه‌ام مرا رها کرده و آواره شوم و حیثیت اجتماعی چندساله‌ام تباه شود، به‌همین خاطر نمی‌توانم مسلمانی خود را علناً اعلام کنم.»[۱۲]

از دیگر برخوردهای تشکیلات برای بازگرداندن اعضاء به فرقه «گرفتن منابع مالی و اقتصادی» اعضاء و تحت فشار قرار دادن آن‌ها به این روش است. اکثر کسانی که از تشکیلات بهائیت خارج می‌شوند به خاطر قطع شدن منابع مالی خود از سوی تشکیلات دچار مشکلات بسیاری می‌شوند.

عطاء الله قادری درباره دشوارهای از دست دادن شغلش بعد از خروج از تشکیلات می‌گوید: «از انجا رانده و از اینجا مانده شده بودم. در این مدت مورد استهزا و تمسخر جامعه بهائی واقع می‌شدیم که این هم از مسلمان‌شدنتان، اینها هم شما را تحویل نگرفتند. به هر حال، شهر کوچک بود و زندگی بسیار مشکل. می‌دانستم، بی‌پولی، طرد، آزار و اذیت و هزار بلای دیگر در انتظار ماست… فقط باید به خداوند سبحان توکل می‌کردیم… .»[۱۳]

جهانگیری هم درباره تحت فشار قرار گرفتنش از طریق اهرم‌های اقتصادی می‌گوید: «…دیگر هیچ یک از کسانی که به من جنس می‌فروختند و چک مدت‌دار می‌گرفتند، حاضر نبودند به من جنس بفروشندچون عموم آن‌ها بهائی بودند و از طرف تشکیلات رسماً دستور داشتند که به هیچ عنوان و حتی به‌صورت نقدی با من معامله نکنند… بسیاری از چک‌های مرا به اجرا گذاشته بودند. من در بدترین شرایط اقتصادی بودم و آن‌ها می‌خواستند به این وسیله به‌لحاظ اقتصادی به زانو دربیایم، خلاصه همه درها را به روی من بسته بودند… .»[۱۴]

سارا کرمی در مورد طرد خود و خانواده‌اش از سوی تشکیلات و نداشتن منابع مالی و سختی‌های اولین روز خروجشان از این فرقه می‌گوید: «آن روز برای ما خیلی سخت بود ولی به مادرم سخت‌تر از من و برادرم گذشت. بالاخره مسئولیت من و برادرم بر عهده او بود. آن روز آن‌قدر در خیابان گشتیم تا ظهر شد و من و عرفان گرسنه شدیم. مادرم دوتا ساندویچ گرفت که ما بخوریم. ما آن لحظه اصلاً فکر نکردیم چرا خودش نمی‌خورد شاید اصلاً پولی نداشت که برای خودش هم بخرد یا آن‌قدر اضطراب داشت که نمی‌توانست ناهار بخورد… .»[۱۵]

علاوه بر طرد و خشونت، «توطئه‌چینی» توسط تشکیلات، یکی دیگر از ابزارهای مورد استفاده برای خروج و یا تحت فشار قرار دادن اعضای خارج‌شده است.

جهانگیری نیز درباره توطئه‌های تشکیلات و برخورد با وی جهت انتقام‌جویی می‌گوید: «… آن‌ها [بهائیان] به اداره اماکن به دروغ خبر داده بودند که من در مغازه‌ام لوح فشرده غیرمجاز می‌فروشم اما من از آن‌ها خشمگین نشدم زیرا آن‌ها را قربانی مطامع بیگانگان می‌دانم، البته با توضیح من و بازرسی مأموران نیروی انتظامی، این قائله ختم به خیر شد… .»[۱۶]

وی در جای دیگر می‌گوید: «… تازه متوجه ابعاد توطئه محفل شده بودم. آن‌ها در این مدت با اجانب تماس گرفته بودند تا جار و جنجال به راه بیندازند. از طرفی همسرم را هم سخت ترسانده بودند که اگر مسلمان بمانی حق دیدار مادر و پدرت را نخواهی داشت و برای او که سخت به خانواده‌اش وابسته بود، این به معنای مرگگ تدریجی بود اما من به او گفته بودم که باید خودش را برای مواجه شدن با هر توطئه‌ای از سوی تشکیلات آماده کند… .»[۱۷]

از دیگر اقدامات برای بازگرداندن اعضاء به فرقه ایجاد «ترس و وحشت» است. جهانگیری درباره ایجاد ترس از سوی تشکیلات برای بازگرداندنش به فرقه از قول مادرش می‌گوید: «… دلم برای تو می‌سوزد که دنیا و آخرت خودت را تباه کردی و مورد غضب جمال مبارک قرار گرفتی، حالا هم دیگر کتاب‌نویس شده‌ای… حالا می‌گویم دست از این کارهایت بردار، چون اگر بار دیگر کتابی بنویسی، شیرم را حلالت نمی‌کنم و دیگر به تو اجازه نمی‌دهم حتی اسم مرا به زبان بیاوری چه برسد بخواهی مرا ببینی… .»[۱۸]

در مقابل این اقدامات، حربه دیگر امتیاز دادن به فرد جداشده است تا او را با تطمیع بازگرداند. بهزاد جهانگیری درباره تجربه خودش می‌گوید: «آن‌ها به من می‌گفتند: فرهاد (بهزاد) هنوز هم دیر نشده، تو می‌تونی برگردی، تو نمی‌دانی اعضاءی بیت‌العدل اعظم چقدر از مسلمان شدن تو ناراحت شده‌اند حتی حاضر شده‌اند به تو امتیازات بزرگی بدهند، چه در داخل و چه در خارج از کشور… .»[۱۹]

با همه این اوصاف وقتی اعضاء بعد از تحمل فشارها و مواجهه با موانع خروج مختلف به آغوش اسلام بازمی‌گردند و مورد محبت و عطوفت اسلامی و مسلمین قرار می‌گیرند، با دشواری‌ها راحت‌تر کنار آمده و از این کار احساس رضایت و خشنودی می‌کنند. بهزاد جهانگیری درباره برخورد مسلمانان با خودش می‌گوید: «…هرکس از شرح و احوال ما با خبر می‌شد، با ما به مهر و احترام رفتار می‌کرد به گونه‌ای که من در میان تمام این جمعیت عاشق، خود را غریب احساس نمی‌کردم در حالی که میشه در جمع ضیافت‌های بهائیان احساس غربت می‌کردم… .»[۲۰]

نگاه تطبیقی فرقه بهائیت و سایر فرقه‌ها

در اکثر فرقه‌های مخرب وقتی یک عضو تصمیم به خروج می‌گیرد، به‌عنوان دشمن معرفی می‌شود و مورد برخورد تند و بی‌رحمانه فرقه قرار می‌گیرد. در ادامه با تخریب و شایعاتی که فرقه پیرامون فرد انجام می‌دهد باعث دوری دیگر اعضاءی تشکیلات از او می‌شود. در فرقه «رام‌الله» افراد بعد از خروج مورد انواع تهمت‌ها، شایعات و جملات ناروا و نادرست قرار می‌گرفتند و تشکیلات و همدستان سرکرده مانع ارتباط اعضاء با جداشدگان می‌شدند فرقه با یک دستور تشکیلاتی تحت عنوان اینکه «افراد خارج‌شده ویروس پراکنی می کنند» حتی حاضر به پاسخ دادن به سوالات و ابهامات دیگر اعضاء نبودند.[۲۱]

«مریم سنجابی» عضو سابق فرقه منافقین درباره برخورد با افرادی که قصد خروج از این گروهک را داشتند، می‌گوید: «در سال ۸۲ «مینو فتحعلی» و «مهری موسوی» رسماً و علناً اعلام کردند که قصد جدایی دارند، آن‌ها با دستور رجوی با قرص سیانور به قتل رسیدند اما چنین اعلام شد که در بمباران کشته شده‌اند… .»[۲۲]

در فرقه دیگر معروف به «حسین.پ» اعضاءیی که قصد خروج و شکایت از سرکرده را داشتند، از سوی دیگر اعضاءی فرقه مورد تهدید و آزار قرار گرفتند، همچنین فرقه با اعمال فشار‌های مختلف تلاش می‌کرد، شاکیان را وادار کند که از شکایت خود صرف‌نظر کنند.[۲۳]

این رفتارهای تشکیلاتی با اعضاءی جداشده به‌نوعی نقض‌کننده آزادی‌های فردی و اجتماعی آن‌هاست. فرقه با اعمال فشار بر جداشدگان موجب سلب قدرت آزادی و اختیار افراد برای خروج از تشکیلات می‌شود. اما به‌راستی تشکیلات به چه حقی به خود اجازه نفوذ در زندگی و تصمیمات اعضاء را می‌دهد؟ به چه حقی دیگر اعضاء را علیه منتقدان می‌شوراند؟ چرا اعضاء را بعد از خروج، رها نمی‌کند و با هر ترفندی قصد آزار و اذیت آن‌ها را دارد؟

[۱]. «تفاوت فرقه‌ها و سازمان‌های غیرفرقه‌ای در چیست؟»، ماهنامه شفافیت، شماره ۲۷، ص۵۲.

[۲]. «شناخت موانع جداشدن از فرقه» ماهنامه شفافیت، شماره ۲۹و۳۰، ص۵۸.

[۳]. طرد، عملی است که در آن به‌شکل آگاهانه، ارتباط فرد مطرود را با افراد و گروه‌های دیگر قطع می‌کنند. این روش یکی از زجرآورترین روش‌های تنبیه افراد خاطی است (ماهنامه شفافیت، شماره ۲، ص۳۳).

[۴]. «در بهائیت همه‌چیر در اختیار تشکیلات است»، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۶، ص۳۱.

[۵]. جهانگیری، بهزاد. نیمه پنهان، جلد سی و سوم: پشت پرده تشکیلات، ص۳۳.

[۶]. «اصل در بهائیت دشمنی با مسلمانان است» ماهنامه شفافیت، شماره ۳۲، ص۳۶.

[۷]. پیام شوقی افندی به محفل روحانی ملی کانادا، ۳۰ مارچ ۱۹۵۷.

[۸]. «تک‌تک بهائی‌ها عمرشان را تلف می‌کنند و دنبال یک هدف پوچ هستند»، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۵، ص۳۵.

[۹]. جهانگیری، بهزاد. همان، ص۴۰۷.

[۱۰]. همان، ص ۳۹۷.

[۱۱]. «در بهائیت همه‌چیز در اختیار تشکیلات است»، همان، ص۳۴.

[۱۲]. «بهائیت یعنی جامع جمیع حیوانی!»، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۹، ص۳۲.

[۱۳]. «در بهائیت همه‌چیز در اختیار تشکیلات است»، همان، ص۳۷.

[۱۴]. جهانگیری، بهزاد. همان، صص ۳۶۹ و ۳۶۸

[۱۵]. «تک‌تک بهایی‌ها عمرشان را تلف می‌کنند و دنبال یک هدف پوچ هستند»، همان، ص۳۵.

[۱۶]. جهانگیری، بهزاد، همان، ص۴۱.

[۱۷]. همان، ص۳۸۲.

[۱۸]. همان، ص۴۱۱.

[۱۹]. همان، ص۴۱۳.

[۲۰]. جهانگیری، بهزاد. همان، ص۳۶۳.

[۲۱]. «موانع خروج اعضاء از فرقه رام‌الله»، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۱، ص۵۵.

[۲۲]. «جنایت تکان‌دهنده منافقین از زبان یک عضو»، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۳، ص۷۱.

[۲۳]. ماهنامه شفافیت، پرونده ویژه، شماره ۴۵.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please