کد خبر:12450
پ
AbdulBaha2
بهائیت در ایران

چرایی اخذ لقب مقام «شهسواری» عبدالبهاء از دولت خبیت انگلیس

در زمان اعطای مقام «شهسواری» به عبدالبهاء، فلسطین یکی از سرزمین‌های تحت اشغال ارتش بریتانیا بود و اعطای این مقام به فردی که تابعیت امپراتوری بریتانیا را نداشت به ظاهر ناموجه است. بابیه و سپس میراث‏خواران تفکر آن‏ها، یعنى بهائیان که در تاریخ به پیروان مسلک‏هاى استعمارى شهرت دارند، در تهاجم به دین و هویت […]

در زمان اعطای مقام «شهسواری» به عبدالبهاء، فلسطین یکی از سرزمین‌های تحت اشغال ارتش بریتانیا بود و اعطای این مقام به فردی که تابعیت امپراتوری بریتانیا را نداشت به ظاهر ناموجه است.

بابیه و سپس میراث‏خواران تفکر آن‏ها، یعنى بهائیان که در تاریخ به پیروان مسلک‏هاى استعمارى شهرت دارند، در تهاجم به دین و هویت ملى، در پى سه هدف بودند: ۱ـ خارج کردن دین از حوزه اجتماعى و در رأس آن، سیاست و حکومت، ۲ـ توجیه استعمار در کشور به عنوان یگانه عامل تجدد و ترقى، ۳ـ تثبیت نیروهاى غرب‏گرا در ارکان سیاست‏گذارى و تصمیم‏گیرى کشور. رهبران بهائى به عنوان سرسپردگان انگلیس در خارج از ایران، تلاش‏هاى خود را معطوف به تبلیغ و ترویج این فرقه کردند[۱].

در ۱۷ سپتامبر ۱۹۱۸ ژنرال ادموند النبی، فرمانده قشون بریتانیا و لرد النبی بعدی، حمله نهایی خود را آغاز کرد و نیروهای عثمانی و آلمان را از فلسطین و سوریه بیرون راند. از این زمان فلسطین در اشغال ارتش بریتانیا قرار گرفت.

در روزهای ۱۹- ۲۶ آوریل ۱۹۲۰ در سن‌رمو (ایتالیا) کنفرانس سران قدرت‌های پیروزمند در جنگ برگزار شد. هدف از این کنفرانس تقسیم میراث عثمانی و «به اجرا درآوردن قرارهای سری زمان جنگ به منظور فروپاشی امپراتوری عثمانی بود.» برخی مصوبات کنفرانس سن‌رمو اینگونه است: سوریه تحت قیمومیت فرانسه قرار گیرد، عربستان به خاندان آل‌سعود واگذار شود، فلسطین و بین‌النهرین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گیرد، ارمنستان مستقل شود، ارتش عثمانی به حداکثر ۵۰ هزار نفر کاهش یابد و خدمت اجباری سربازی در این کشور ملغی شود، نیروهای دریایی و هوایی عثمانی منحل شود و غیره.

تمهید برای تأسیس دولت یهود در فلسطین یکی از مهم‌ترین نتایج این کنفرانس بود و به این دلیل سِر هربرت ساموئل، که به یک خاندان نامدار یهودی بریتانیا تعلق داشت، به عنوان «کمیسر عالی فلسطین» به این خطه اعزام شد.

این تصمیمات از سوی قدرت‌های پیروزمند در جنگ بود و طبعاً مورد قبول دولت عثمانی قرار نگرفت. سرانجام، پس از فشارهای فراوان، در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ مصوبات کنفرانس سن‌رمو به سلطان مسلوب‌الاختیار عثمانی تحمیل شد و به امضای او رسید.

از نظر حقوقی، قیمومیت بریتانیا بر فلسطین حدود دو سال بعد، در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲، با تصویب «جامعه ملل» (سازمان ملل متحد امروز) شکل «قانونی» به خود گرفت و این امر در ۲۶ سپتامبر ۱۹۲۳ به اجرا درآمد.

مقام «شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا[۲]» در ۲۷ آوریل ۱۹۲۰ به عبدالبهاء اعطا شد و وی در ۲۸ نوامبر ۱۹۲۱ درگذشت. بعبارت دیگر، درست یک روز پس از پایان کنفرانس سن‌رمو عباس افندی شوالیه شد؛ در زمانی که دولت عثمانی مصوبات کنفرانس سن‌رمو را تأیید نکرده و عبدالبهاء، مانند سایر مردم منطقه تحت اشغال بریتانیا در شرق مدیترانه، از نظر حقوقی تبعه عثمانی بشمار می‌رفت.

چرا دربار بریتانیا به این نتیجه می رسد به فردی که نه تنها تبعه دولت بریتانیا نیست بلکه تبعه دولت محارب با بریتانیاست (عثمانی) مقام «شهسواری» اعطا کند؟

حتی اگر در زمان اعطای مقام «شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا» KBE به عبدالبهاء فلسطین را تحت قیمومیت بریتانیا بدانیم، باز پرسش فوق قابل طرح است:

پس از تصویب «جامعه ملل»، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا بود نه مستعمره بریتانیا و جزو امپراتوری بریتانیا؛ و سکنه فلسطین، اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی، اتباع امپراتوری بریتانیا محسوب نمی‌شدند و از حقوق تابعیت برخوردار نبودند. چرا باید به فردی که تبعه امپراتوری بریتانیا نیست مقام «شهسواری» اعطا شود[۳]؟

اعطاي نشان  «شهسواری» به ‎خصوص به افرادي كه مرتبط با موضوع ايران هستند، نشان‌دهنده آن است كه در اعطاي اين لقب بيش از هرچيزي حجم خباثت‌ها و پيگيري سياست‌هاي استعماري توسط يك فرد، ملاك اعطا قرار مي‌گيرد و اغلب كساني كه اين نشان را دريافت كرده‌اند جزو افرادي بوده‌اند كه بيشترين خيانت‌ها را در قبال كشور ایران و بیشترین خدمت را برای اجانب مرتكب شده‌اند. به عنوان نمونه يكي از نمونه‌هايي كه فرد دريافت كننده لقب “سر “، ماهيت اين نشان را نمايش مي‌دهد، عباس افندي ملقب به عبدالبهاست. عباس افندي فرزند مؤسس فرقه ضالّه بهاييت كه پس از فوت پدرش جانشين وي شد، به دليل جاسوسي‌ها و خدمات بزرگي كه براي دولت استعماري انگليس انجام داده بود نشان عالي ” پهلواني” و لقب ” سر” دريافت مي‌دارد[۴]!

دارنده‌ی نشان «شهسواری»  عضو طریقتی است به‌نام «طریقت امپراتوری بریتانیا» که پادشاه/ ملکه بریتانیا عالی‌ترین مقام آن به‌شمار می‌رود و خود وی یا فرد منصوب از سوی او استاد اعظم آن است. «طریقت امپراتوری بریتانیا» تداوم طریقت‌های شهسواری (شوالیه‌گری) قرون وسطی است. عضو «طریقت امپراتوری بریتانیا»، طبق سنّت قدیمی طریقت‌های شهسواری، مقید است به وفاداری به طریقت و اطاعت از رهبر و استاد اعظم طریقت.

سِر وینستون چرچیل، وزیر مستعمرات بریتانیا، به محض شنیدن خبر درگذشت عباس افندی به سِر هربرت ساموئل، کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین که او را «مندوب سامی» می‌گفتند، تلگراف کرد و مراتب تسلیت دولت بریتانیا را به جامعه بهائی ابلاغ نمود. و به پاس این خدمات در جنگ اوّل جهانی بود که سِر هربرت ساموئل و سِر رونالد استورز، مأمور سیاسی بریتانیا در فلسطین، در تشییع جنازه عبدالبهاء شرکت کردند[۵].

از تاریخ تشکیل فرقه ضاله بهایئت و رابطه آن با روباه پیر انگلیس تابحال علاوه بر این هیچگونه تضعیفی صورت نگرفته بلکه به انحاء مختلف مثل ایجاد نمایندگی بهائیت در سازمان ملل و …. تقویت هم شده است و آن را اهرمی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران استفاده می کنند. آخرین آن استفاه کاملا غیر اخلاقی و ضد بشری در توجیه جنایات رژیم کودک کش و غاصب اسرائیل  علیه مردم مظلوم فلسطین می باشد که با انحاء مختلف سعی می کنند اقدامات غیر انسانی و بسیار پست و رذیلانه رژیم غاصب و کودک کش اسرائیل در کشتار زنان و کودکان بی دفاع بویژه در بمباران بیمارستان المعمدانی غزه را توجیه نموده حتی آن را تطهیر نمایند.

 

 

[۱] (مقاله “انگلستان و گسترش فرقه بهائیت در ایران (با تأکید بر عصر پهلوى)”، محبوبه اسماعیلی، ص ۸ – ۱۰)

[۲] – KBE

[۳] – (کانال استاد حسن ارشاد)

[۴] – (خبرگزاری مهر)

[۵] – (سایت اندیشکده مطالعات یهود)

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please