نویسنده: عزت ریحانی
هر وقت خارجیها خوابهایی برای اغفال مردم ایران میبینند، دستگاه دینسازی درست میشود.[۱]
یکی از ترفندهایی که استعمارطلبان همواره برای گسترش طرحهای جاهطلبانه و استعماری خویش بهکار میبرند، نشانه گرفتن فرهنگ و اعتقادات ملتهاست. آنها بهخوبی دریافتهاند، تهاجم فرهنگی و تسلط فکری – عقیدتی، راه را برای غارتگری پیروزمندانه باز میکند. این شیوه از دستاندازی و هجمه از گذشتههای بسیار دور در تاریخ وجود داشته و تا به امروز نیز ادامه دارد.
نزدیکترین پیشینه کیفری یا سوءسابقه آن به قرون شانزدهم تا نوزدهم بازمیگردد. در قرنهای اخیر، نمونه بارز آن را میتوان در حرکت استعمار برای فرستادن برخی گروههای تبشیری و میسیونها به «آفریقا» و «آسیا» مشاهده کرد.
در ایران نیز بهدلیل پیشینه مسلمان و شیعی مردم، شاهد راه اندازی بحرانهای فرهنگی مختلفی در این زمینه بودهایم. یکی از مهمترین روشها که سودهای بسیاری به چپاولگران رسانده، استفاده از گسلهای فرهنگی و فرقهسازی است. در خارج از کشورهای مسلمان هم امواج تبلیغی اسلامهراسانه تا عصر حاضر دامنهدار شده و مصادیق آن قابل مشاهده است.
«بابیت» و «بهائیت» نیز دو فرقهای هستند که بهدنبال هم، در پوشش یک جنبش اجتماعی و سپس مذهبی در ایران پا به عرصه وجود گذاشتند؛ فرقههایی که از آغاز در سایه حکومتهای استعماری مقابل فرهنگ اصیل کشور قرار گرفته و بهعنوان ابزاری برای آنان به کار رفتند. بهائیت در ایران زمانی بروز یافت که پس از جنگهای ایران و روس و شکست کشور از روسها سرزمینهایی از ایران جدا شده و روحیه مردم و سیاستمداران بیش از پیش رو به افول بود. اگرچه زادگاه «علی محمد شیرازی» (مؤسس بابیت)، «شیراز» و «حسینعلی نوری» (مؤسس بهائیت)، «تهران» بود و همچنین این فرقه سیاسی در اقصی نقاط ایران فعالیت داشت، لیکن فعالیت آن در بخشهایی از کشور با توجه به تنوع اقوام ایرانی و موقعیت جغرافیایی و مذهبی از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
اقدامات و فعالیتهای منطقهای بهائیت در داخل کشور آن طور که باید و شاید مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. از این رو، «اصغر حیدری»، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ با کمک «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» کتابی با نام «بهائیت در آذربایجان» منتشر کرده و در آن به بررسی و تحلیل عملکرد و حضور بهائیت در این بخش از ایران گذشته که امروزه شامل استانهای «آذربایجان شرقی»، «آذربایجان غربی» «اردبیل» و «زنجان» میشود، پرداخته است.
این کتاب ۴۵۶ صفحهای دو بخش کلی دارد که بخش اول آن شامل سه فصل است: فصل اول مربوط به آشنایی با بهائیت رهبران و خلاصه زندگی آنان است؛ در فصل دوم به فعالیتها و تکاپوی بهائیان در دوره حکومت پهلوی اول و دوم پرداخته می شود و فصل سوم به مبارزه و مقاومت روحانیون و مردم مسلمان ایران با این فرقه ضاله میپردازد.[۲] قسمت مربوط به آشنایی سرکردگان بهائی از پیشینه بابیت و قبلتر آن، «شیخیه» آغاز میگردد و در نهایت، با توضیحاتی پیرامون مرکز اصلی امروز فرقه موسوم به «بیتالعدل» تمام شده و در ادامه بهبررسی برخی اعتقادات و وجوهی که رنگ و بوی مذهبی به فرقه میدهد می پردازد. پیوند و زیر دست استعمار بودن این فرقه نیز با ارائه اسناد تاریخی بیان میگردد. همچنین در توضیح وضعیت فرقه بهائیت در دوران پهلوی اول میخوانیم: «در دوران رضاخان به موازات کمرنگ کردن نقش روحانیت، بهائیان قدرت گرفتند و بهصورت نمایان و بارز در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی ایران به ایفای نقش پرداختند. شخص رضاخان به بهائیان اعتماد فراوانی داشت… بهائیان در دوران پهلوی اول در پناه دولت خود را حفظ کرده و بر پیروان خود افزودند. در این میان سیاست دینزدایی رضا شاه مطابق میل و هدف بهائیان بود.»[۳] پیرو هجمه فرهنگی که در مقدمه به آن اشاره شد، وقتی در سال ۱۳۱۴ رضاخان تصمیم به کشف حجاب اجباری گرفت: «اداره فرهنگ، جبهه فرهنگی این کار را به عهده «فرخ دینپارسایی» از بهائیان معروف گذاشت تا او به یاری هممسلکانش پیرامون مزایا و محسنات بیحجابی تبلیغ کنند… در ضمن روز ۱۷ دی روز کشف حجاب، روز جهانی جوانان بهائی است.»[۴]
دوران پهلوی دوم، دورانی بسیار طلاییتر برای تشکیلات بهائی محسوب میشود که نویسنده نیز در همین کتاب، اسناد بسیاری از اقدامات بهائیان و مسئولیتهای متعددشان در ادامه و تأثیر بر وضعیت کشور ارائه کرده است. نکته قابل توجه، آنکه هدف اصلی دربار از رشد بهائیت، تضعیف اسلام بوده و این چنین به آن اعتراف کردهاند. «محمدرضا بدش نمیآمد بهائیگری در ایران رشد کند و به نیرویی در برابر اسلام تبدیل گردد.»[۵]
بخش دوم با «نگاهی به تشکیلات بهائیت در آذربایجان» شروع میشود و فعالیت پیشینیان این فرقه را به قبل از ایجاد بهائیت ارجاع میدهد: «بهدلیل تبعید و زندانی شدن علیمحمد باب در آذربایجان، بهیقین جمعی از مبلغان و معتقدان بابی به آن منطقه مسافرت کرده و مقیم شدند تا با پیامبر دروغین خود دیدار و گفتگو و یا نوشت و خواند داشته باشند.»[۶]
در دوران پا گرفتن بهائیت هم، برجستهترین مبلغان بهائی، خاطرات بسیاری از این منطقه ثبت کردهاند که در این اثر، ذکر گردیده است. خاطرات خواندنی بسیاری از فعالیتهای بهائی و مقابله با انحرافاتشان در این کتاب آمده که نشان از روشن بودن علما و سودمندی روشنگری دارد.
با این حال، بهدلیل حمایت همه جانبه حکومت از این فرقه و وابستگانش تشکیلات بهائی نقشههای صادره از شهرهای صهیونیستی را مجدانه و بیمانع پی میگرفت. بهائیت همچون ویروسی مخرب روستاهای شمال غرب کشور را آلوده و برای خود نیرو تراشی میکرد: «اولین برنامه بلندمدت فرقه از سال ۱۳۳۲ شروع شد و در ۱۳۴۲ به پایان رسید. با رحلت مرحوم آیت ا… بروجردی، همزمان با اجرای سیاستهای مورد نظر امریکاییها توسط محمدرضا پهلوی در ایران بهائیان هم فعالیتهای خود را شدت بخشیدند… در دستورانی که محفل بهائیان صادر کرده بود، برخی راهکارهای رسیدن به اهداف عبارت بودند: از راه اندازی محافل بهائی در نواحی محفل، دایر کردن کلاسهای رفع اشکال و نیز گردآوری هرگونه کتب خطی یا مطبوع دارای – اطلاعاتی از افکار و عقاید روحیات و خصوصیات مرسوم و عادات یا هر نوع اطلاعات دیگری راجع به عشایر و ایلات و ارسال آن به مرکز.»[۷]
این فعالیتها و شناسایی طبع اقوام مختلف کشور، در راستای نقشههای تشکیلات بهائی برای سیطره بر ایران، انجام میشد. همین بود که بعد از لایحه «انجمن های ایالتی و ولایتی»، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و سایر علما و مراجع معتقد بودند که «سران بهائیت در ایران، عمال اسرائیلاند.»[۸] و «این لایحه بیشتر برای هموار ساختن راه نفوذ این فرقه در کشور طراحی شده است.»[۹]
بعد از تبعید امام خمینی (ره)، فعالیت بهائیان در آذربایجان گسترش یافت. البته نویسنده چند صفحهای به «انجمن حجتیه»، بهعنوان گروهی که هدفشان مبارزه با بهائیت بود، نیز اشاره کرده و از جمله به اقداماتشان در «سیسان» پرداخته است: «آذربایجان از کانونهای مهمی بود که بهائیان در آنجا سرمایهگذاری زیادی کرده و نیروهای فعالی داشتند. از جمله روستای سیسان… که نیروهای بهائی زیادی از آنجا پس از طی آموزشهایی به سایر شهرهای کشور گسیل میشدند تا تبلیغات بهائی را گسترش دهند. با توجه بههمین موضوع افرادی از شعبه انجمن حجتیه در تبریز در روستای سیسان حضور مییافتند و با سخنرانیها و مراسم عزاداری به مقابله با بهائیت میپرداختند.»[۱۰] با این وجود نویسنده در ادامه به نقد عملکرد این انجمن میپردازد.
ادامه کتاب به گسترش مقطعی بهائیت در آذربایجان و مقابلههایی که در برابر این فرقه انجام شد، پرداخته و پرده از نقشه این تشکیلات و خوابهایی که برای آینده منطقه دیده بود، بر میدارد. ضمن اینکه بهدلیل اهمیت منطقه «سیسان» برای تشکیلات بهائی، بخش نسبتاً زیادی را در مورد این روستا صحبت کرده و آزار و اذیتی که بهائیان برای مسلمانان روستا ایجاد کردهاند، با اسناد مربوط ارائه نموده است.
البته شایان ذکر است که این آزار و اذیتها حتی تا به امروز نیز ادامه داشته و متبریانی که از دام این فرقه بیرون جستهاند، همچنان با مشکلاتی که وابستگان تشکیلات برایشان رقم میزنند دست و پنجه نرم میکنند. از جمله متبریان آذربایجانی که حرفهای بسیاری از ماهیت و عملکرد واقعی این فرقه دارد، آقای «عطاء ا… قادری» است. که در خاطرات خود بهطور کامل آلودهشدن چندین روستا به بهائیت و مشقتهایی را که این تشکیلات بر بومیان تحمیل کرده توضیح میدهد. در کتاب «آذربایجان و بهائیت» نیز خاطرات بسیاری از بومیان منطقه و متبریان نقل شده است که حقایق بسیاری را آشکار میسازد. بهگفته نویسنده با پیروزی انقلاب اسلامی، بهائیان آذربایجان رو به افول و فروپاشی رفته و جلوی بسیاری از خیانتهایی که به مردم و کشور میکردند، گرفته شد. بخش انتهای کتاب نیز به اسناد و تصاویر مربوط به بهائیان آذربایجان مرتبط بوده که برای پژوهشگران علاقهمند به این حوزه، مفید خواهد بود.
[۱]. اعتراض مستشار الدوله به انگلستان در ضمن قرار داد (۱۹۱۹)، (۱۲۹۷ش) و ( ۱۳۳۷).
[۲]. حیدری، اصغر، بهائیت در آذربایجان تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۸، پیشگفتار.
[۳]. همان، ص۵۳.
[۴]. همان، ص۵۴.
[۵]. همان، ص۵۶.
[۶]. همان، ص۶۹.
[۷]. همان، ص۸۵-۸۴.
[۸]. همان، ص۸۵.
[۹]. همان، ص۸۵.
[۱۰]. همان، ص۸۸.