حامد محمودی
آنچه در ادامه می خوانید
تاریخچه مدارس نوین ایران
آموزش در سده های ۱۲ و ۱۳ ه. ق در مکتبخانه ها و مدارس دینی ایران در حدی بود که افراد خواندن و نوشتن و حداکثر احکام دینی را بیاموزند. از میان کسانی که این مرحله را پشت سر می گذاشتند. تعداد معدودی که توانایی مالی و علاقه به فراگیری بیشتری داشتند. برای علم آموزی به شهرهای بزرگ و مذهبی می رفتند که دارای مدارس علوم دینی معتبر بودند به تدریج علاوه بر مدارس دینی زمزمه های تأسیس مدارس نوین به سبک اروپایی در ایران نیز بلند شد. اولین مدارس نوین در ایران در دوره «محمد شاه قاجار» شکل گرفتند. نخستین مدرسه را کشیشی آمریکایی به نام «پرکینز» در سال ۱۲۱۷ ه ش در ارومیه ساخت که در آن علاوه بر برخی دانش های جدید قالیبافی و آهنگری نیز به کودکان تعلیم داده می شد و دومین مدرسه را «اوژن وره» کشیش فرانسوی در سال ۱۲۱۸ ه ش در تبریز بنا کرد. (۱)
از طرفی «میرزا حسن رشدیه» تلاش های بسیاری برای برپایی مدارس نوین در شهرهایی مثل تبریز، مشهد و تهران داشت که البته با موانع و آزارهایی در این راه مواجه شد. در ادامه، به شاخص ترین مدارس نوین اشاره می شود.
دارالفنون
«دارالفنون» مدرسه متوسطه ای بود که به ابتکار «میرزا تقی خان امیر کبیر» در زمان «ناصرالدین شاه قاجار» برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد. این مدرسه اولین مدرسه ایران به سبک مدارس عالی اروپا بود. امیر کبیر هفت معلم را در رشته های مختلف برای تدریس در این مدرسه از اتریش به ایران آورد.
مدرسه دارالفنون ۱۳ روز قبل از قتل امیر کبیر، یعنی ششم دی ماه ۱۲۳۰ ه ش افتتاح شد. شاگردان دارالفنون لباس مخصوص به خود داشتند. آنها سالی دو دست لباس تابستانی و زمستانی به رایگان دریافت می کردند و ناهار را به خرج مدرسه در همان جا می خوردند. به شاگردان کمک هزینه تحصیلی یا مقرری نیز داده می شد که البته بعدها قطع گردید. گاه به محصلین خوب انعام نیز اعطا می شد.
رشته های تحصیلی در دارالفنون شامل هفت رشته «پیاده نظام»، «سواره نظام»، «توپخانه»، «پزشکی و جراحی»، «داروسازی» و کانی شناسی بود. در دارالفنون علاوه بر دروس اساسی درس زبان خارجه نیز برای شاگردان اجباری بود و سه زبان فرانسه، انگلیسی و روسی تدریس می شد. دارالفنون را همچنین می توان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست.
مدرسه رشدیه
«رشدیه» نام مدرسه ای است که «میرزا حسن رشدیه» در سال ۱۲۶۸ ه ش در «ششگلان» تبریز تأسیس کرد. مدرسه رشدیه نخستین دبستان به سبک نوین در ایران بود. پس از چند سال به علت تخریب بنای مدرسه، مدرسه دیگری در کوی «جبّه خانه» ساختند که در نهایت به محل کنونی در خیابان ارتش جنوبی تبریز منتقل شد.(۲)
اولین مدارس دخترانه ایران
تا پیش از مشروطیت در ایران به عوام چنین تلقین می شد که درس خواندن برای دختران لازم، جایز و پسندیده نیست. راه اندازی اولین مدرسه دختران در ایران توسط بی بی خانم استرآبادی صورت گرفت. او اولین مدرسه دختران در ایران را به نام دوشیزگان در سال ۱۲۵۸ ه.ش تأسیس کرد، اما اقدام جسورانه وی با مخالفت های بسیاری روبه رو گردید. سرانجام با وجود ایستادگی بی بی خانم این فشارها باعث شد مدرسه دوشیزگان تعطیل شود.
«ناموس»، مدرسه دیگری برای دختران بود که در سال ۱۲۶۰ ه.ش توسط خانم طوبی آزموده در خیابان فرمانفرمای تهران تأسیس شد. پس از مقاومت های فراوان زنان در برابر هنجارهای غلط آن دوران، سرانجام در سال ۱۲۶۱ ه.ش کلیه دبستانهای تهران دولتی شدند و رسماً تحت نظارت اداره فرهنگ قرار گرفتند و ۴۶ باب مدارس دخترانه و پسرانه تأسیس گردید.
نخستین مدارس نوین بهائی ایران
اولین مدرسه نوین بهائی در ایران مدرسه «تربیت بنین» (مدرسه تربیت پسران) بود که در سال ۱۲۶۹(ه ش) در تهران افتتاح شد و به دنبال آن طی ۳۵ سال بعد ده ها مدرسه نوین بهائی در دیگر شهرها و روستاهایی که دارای جمعیت قابل توجه بهائی بودند، تأسیس گردید.
در مورد زمان دقیق افتتاح مدارس نوین بهائی، منابع مختلف تاریخ های متفاوتی را ارائه می دهند و اطلاعات دقیقی در دست نیست. «فاضل مازندرانی»، «عبدالحمید اشراق خاوری»، «علی اکبر فروتن»، «فرج بخشایش»، «محمد علی فیضی و علی اصغر حکمت»، همه اظهار می دارند که مدرسه بهائی تربیت بنین در سالهای ۱۲۷۹-۱۲۷۸ ه ش افتتاح شد. ولی وحید رأفتی بر این باور است که این مدرسه دو سال قبل از آن تاریخ گشایش یافت و در واقع در سال ۱۲۷۹-۱۲۷۸ ه ش از طرف دولت به رسمیت شناخته شد. از طرفی، عبدالحسین آیتی(آواره) سال تأسیس این مدرسه را ۱۲۸۲ ه ش می داند، یعنی سالی که محمد علی فیضی معتقد است مدرسه از طرف دولت به رسمیت شناخته شد.
اظهار نظرهای گوناگون درباره تاریخ افتتاح مدارس بهائی، بدین سبب است که افراد مختلف به مراحل متفاوتی از شکل گیری و تأسیس مدرسه تربیت اشاره می دانند و آن را تاریخ صحیح افتتاح مدرسه می دانند. به این ترتیب رافتی با اشاره به سال ۱۲۷۶-۷ ه ش احتمالا بنیانگذاری مدرسه تربیت را به زمان تأسیس مکتبخانه کوچکی که «میرزا بابا معلم نیریزی» در آن تدریس می کرد نسبت می دهد. کسان دیگری که اظهار داشته اند مدرسه تربیت در سال ۱۲۷۹-۱۲۷۸ه ش تأسیس شد. احتمالا به سالی که مکتبخانه زیر نظر «آصف الحکما» به مدرسه ای کامل تبدیل گشت اشاره می کنند. آنان که افتتاح مدرسه را حتی دیرتر سال ۱۲۸۲ ه ش می دانند نیز احتمالاً زمانی را که مدرسه در محل دیگری در شمال شهر مستقر شد، در نظر دارند. همچنین در آن سال بود که مدرسه از طرف دولت یعنی وزارت معارف به رسمیت شناخته شد.
در اینجا باید به این نکته هم توجه شود که هرگز هیچ گونه اجازه کتبی به صورت فرمان شاه یا تصمیم دولت که به «جامعه» بهائی مجوز دهد به طور جمعی مدارسی دایر کنند صادر نشده است، بلکه این اجازه فقط به افرادی بهائی اعطا شد که درخواست تأسیس مدارس داشتند، بدون اینکه دین ایشان در مدارک رسمی ذکر گردد. در واقع در سوابق مربوط به وزارت آموزش و پرورش ایران و آرشیو حداقل بعضی از مدارس بهائی مربوط به اوایل قرن بیستم به بعد مدارکی وجود دارد که نمایانگر اجازه رسمی به تعدادی از افراد بهائی در سراسر ایران برای تأسیس مدرسه است. بدون اینکه آنها را به عنوان «بهایی» مشخص نموده باشد، اما این بدان معنا نیست که شاه، وزرا یا دولتیان از هویت دینی و گرایش های آن افراد و معلمین و چگونگی تأسیس این مدارس، آگاه نبودند. در واقع بنیانگذاران، مدیران و معلمان آن مدارس تقریبا همه بهائی بودند و غیر ممکن بود که بتوان هویت دینی ایشان را از دانش آموزان غیر بهائی آن مدارس خانواده های آنها و نیز از چشم بازرسان وزارت معارف پنهان نگاه داشت. به علاوه مسلک بهائی به بهائیان اجازه تقیه را نمی دهد و هویت خود و مدارسشان می بایستی برای بسیاری روشن بوده باشد.
به این ترتیب این سؤال همچنان بر جای خود باقی است که چرا دولت اجازه باز کردن مدرسه به بهائیان داد؟ محتمل ترین دلیل ممکن است به فرآیند اصلاحات به خصوص اصلاحات آموزشی و همچنین به حمایت خود «مظفرالدین شاه» ازاصلاحات مرتبط باشد. شاه زبان فرانسه می دانست و با افکار و عقاید غربی و موادی که در مدارس غرب تدریس می شد، آشنایی داشت همچنین از پیشرفت های علمی و صنعتی غرب آگاه بود و می خواست برخی از آنها را در ایران ارائه دهد. برای مدتی و به خصوص بعد از اولین سفر ناصرالدین شاه به اروپا (۱۲۵۳ ه ش) ایران گام های بزرگتری به سوی اروپایی شدن برداشت در مقایسه با سال های قبل از آن تغییراتی که در آخرین ربع قرن نوزدهم در ایران دیده می شود کاملا نمایان است. «ایگناتیف(۳)»، یکی از ماموران وزارت امور خارجه که در بین سالهای ۱۲۵۸-۱۲۶۲ ه ش در ایران خدمت می کرد و این کشور را به خوبی می شناخت در این رابطه می نویسد:
«تهران روز به روز بیشتر شبیه شهرهای اروپایی می شود. همه چیز را می توان از مغازه های اروپایی خرید و هتل و تاکسی می توان یافت و حتی گروه نوازندگانی هستند که هر روز قبل از غروب در باغ ملی موسیقی اروپایی می نوازند(۴).
پذیرش فعالیت های مؤسسات و نهادهای اروپایی نیز مطمئناً جزئی از این فرآیند اروپایی یا غربی شدن و تجدد گرایی بود.
مظفر الدین شاه از یک سو با نیاز و تقاضای روز افزون برای آموزش نوین روبه رو بود و از سوی دیگر نیاز به تربیت کادر تعلیم دیده ای داشت که بتواند اصلاحات را اجرا کند. کاملا ممکن است وی اجازه گشودن مدارس بهائی را یکی از عوامل پاسخگویی به این نیازها دانسته باشد. مگر نه این است که اجازه مشابهی به اقلیتهای مذهبی مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان و حتی بعضی هیئتهای مذهبی و فرهنگی غیر مسلمان اعطا شده بود؟ به علاوه، مدرسه پسرانه تربیت دو سال بعد از گشایش و فعالیت به رسمیت شناخته شد؛ یعنی وقت کافی برای ارزیابی موازین آموزشی آن وجود داشته و احتمالاً تأسیس مدارس بهائی دیگر که از نمونه مدرسه تربیت پیروی می کردند با آگاهی از منویات این مدارس صورت پذیرفته بود. مدیر این مدرسه «عزیزا.. مصباح»، شهرت خوبی به خصوص به عنوان متخصص در زبان و ادبیات فارسی عربی و فرانسه داشت که خود عاملی قوی برای به رسمیت شناختن مدرسه به شمار می رفت. بعد از چند سال فعالیت مدرسه تربیت به بهانه بروز اشکالات مالی، اعضای غیر بهائی مدرسه طبق نقشه های از پیش طراحی شده کنار گذاشته شدند و مدرسه تحت اداره و حمایت مستقیم محفل روحانی مرکزی بهائیان قرار گرفت.
با شروع فعالیت های آموزشی و غیر آموزشی و تزریق امکانات مالی و انسانی(۵) از طرف محافل بهائیان در داخل و خارج از کشور در سال ۱۳۲۹ ه ق، شاخه دخترانه آن به نام «مدرسه تربیت بنات» نیز با مدیریت یک خانم آمریکایی به نام «دکتر سوزان مودی» شروع به فعالیت کرد(۶).
به علت اهمیت فوق العاده وجود این مدارس برای سران بهائیت(۷) و جذب تعداد بسیاری از فرزندان مسئولان و متمولان غیر بهایی، گزارش چگونگی فعالیت های این مدارس به محافل بهائیان آمریکا و انگلیس ارسال و متعاقب آن تعداد زیادی از مبلغان بهانی آمریکایی و انگلیسی تحت پوشش معلم برای تبلیغ و تدریس به تهران اعزام شدند که می توان از دکتر سوزان مودی، خانم «لیلیان کپیس»، «دکتر سیدنی اسپراگ»، دکتر «کوی»(۸) و دکتر «ادلید شارپ» نام برد. این افراد به تناوب مسئولیت تدریس، تبلیغ و اداره مدارس مزبور را به عهده گرفته و در این راه از هیچ امری مضایقه نمی کردند.
در این میان مسئولان ایرانی مدارس تربیت نیز، بیکار ننشسته و از طریق ایجاد روابط حسنه با وزارت معارف وقت و سایر مسئولان نظام توانستند مجوز تأسیس شعبات مدارس تربیت را در تعدادی از شهرهای پر جمعیت مانند اصفهان، یزد، کاشان، نجف آباد، قزوین، بابل، ساری و همچنین مناطق بهائی نشین چون «آران» «آباده» و «مریم آباد» یزد به دست آورده و به جهت جلوگیری از تحریک مردم مسلمان آن شهرها و مناطق با نام هایی غیر از تربیت به فعالیت های آموزشی و تبلیغی مشغول شوند. به عنوان نمونه در سال ۱۲۸۸ ه.ش در همدان مدرسه «تأیید» برای پسران و «موهبت» برای دختران افتتاح شد.
حسب مدارک موجود و اوامر و دستورهای سران محافل بهائی مدارس تربیت تهران اکثر شاگردان خود را از میان فرزندان طبقه متمول و مسئولان سیاسی و نظامی وقت انتخاب کرده و با ایجاد کلاس های فوق برنامه مانند آموزش زبان های انگلیسی، فرانسه، روسی و استفاده از معلمان زن خارجی می کوشیدند برتری خود را نسبت به سایر اماکن آموزشی موجود نشان دهند. علیرغم وجود تعداد زیادی از اطفال و جوانان غیر بهائی در این مدارس و در راستای تبلیغات مستقیم و مستمر بهائیت هر روز صبح قبل از شروع کلاس ها، قسمتی از مناجات نامه بهائیان قرائت می شد.
بیشتر فارغ التحصیلان مدارس مذکور به واسطه داشتن روابط خاص، آموزش زبان های خارجی و موفقیت های خانوادگی به مقام های بالاتری مملکتی دست می یافتند.
بالآخره در سال ۱۳۱۳ ه ش کاسه صبر مسلمانان و مسئولان دلسوز مملکتی سرریز شده و به دلیل تعطیلی بدون مجوز مدارس تربیت در ایام عزاداری مخصوص بهائیان، به دستور وزارت معارف وقت فعالیت های آموزشی مدارس فوق الذکر متوقف و این مدارس در سراسر ایران تعطیل شدند(۹).
در پایان اسامی تعدادی از فارغ التحصیلان بهائی این مدارس جهت آگاهی و ضبط در تاریخ درج می شود که همگی مأخوذ از منابع بهایی هستند.
الف) تعدادی از مبلغان، خادمان و مهاجران بهایی که از مدرسه تربیت بنین تهران فارغ التحصیل شده اند به اسامی:
سرهنگ جلال خاضع، مهندس حسین آوارگان، فؤاد اشرف، جلال اساسی، مهندس معزالدین پیروز بخت، مهندس عزیزا… ذبیح، دکتر منوچهر ذبیح، دکتر حسین رستگار، فریبرز روز بهیان، اکبر حداد، عبدالعلی علایی، جلال عزیزی، هوشمند فتح اعظم، محمد لبيب عبدا… مصباح، سعید نحوی، قدرت وحید طهرانی و محمد یزدانی
ب: تعدادی از شاگردان بهایی مدرسه تربیت بنین تهران که به نام استاد و محقق در دانشگاه ها تدریس می کردند. مهندسی خلیل ارجمند، پروفسور منوچهر حکیم، دکتر غلام عباس دواچی، دکتر امانت ا… روشن زائر، دکتر علی راسخ، مهندس عباس شهیدزاده، میرزا آقا شهیدزاده، دکتر ذبیح ا… از عزیزی، دکتر احمد عطایی، دکتر امین ا… مصباح، دکتر رحمت ا… مرشد زاده، دکتر علی محمد ورقا(۱۰)، و دکتر احسان یارشاطر
ج) تعدادی از شاگردان بهائی «مدرسه تربیت بنین» تهران که به مقام های اداری و لشکری منصوب شده بودند. سپهید دکتر عبدالکریم ایادی(۱۲)، ذكرا… خادم اشرف اشرف، مهندس عزت ا… ذبیح، سپهبد حسین رستگار نامدار، فؤاد روحانی، سرتیپ هدایت ا… سهراب، سپهبد اسدا.. صنیعی، سرلشکر شعاع ا…علایی، نعمت علایی، نور الدین فتح اعظم، سپهبد ایرج محوی(۱۳)، سرهنگ عنایت ا… سهراب و سرهنگ سرالدین علایی.
د: شماری از شاگردان بهایی «مدرسه تربیت بنین» پسران تهران که در امور اقتصادی فعالیت می کردند:
مهندس خلیل ارجمند، امیر ارجمند، حبيب ثابت(۱۴)، اکبر و عباس حداد، عنایت ا… و حبیب ا… عزیزی.
ه– برخی از شاگردان بهائی مدرسه تربیت بنین تهران که در جرگه هنرمندان، نویسندگان و شعراء نیز محسوب می شوند.
فؤاد اشرف، سهراب دوستدار، عنایت ا… سهراب، عبدالعلی علایی، ابو القاسم فیضی، هوشمند فتح اعظم، امین ا… مصباح، نصرا… مؤدت، هدایت ا… نیر سینا، روح ا… خالقی (۱۵)، ابراهیم ساجد، حشمت سنجری(۱۶)، رضا قلی میرزا ظلی(۱۷) و ذکرا… میثاقیان.
همچنین، تعدادی از استادان غیر بهائی که با دریافت حق التدریس در این مدارس تدریس می کردند. عبارت اند از:
دکتر محمود خان شیمی، میرزارضاخان مهندس الملک، میرزا علی خان مترجم السلطنه، احمد بیرشک، زاهدی، اسماعیل بازرگان و دکتر صفاری.
علاوه بر این، اسامی تعداد زیادی از شاگردان این مدارس وجود دارد. که ذکر آن از حوصله خوانندگان خارج است ولی چنانچه لازم باشد. تقدیم خواهد شد.
پی نوشت
مقاله ویژه «مدارس قدیمی ایران» روزنامه اطلاعات ۷/۷/۱۳۹۳
۲- همان
۳- ignetiev
۴- واثقی، فردوس، ص ۱۴۵
۵- یکی از کسانی که کمک های مالی شایلی برای اداره مدرسه تربیت بین تهران کرد. شاهزاده «محمد حسن میرزا مؤید الدوله» بود.
او با حمایت پنهان و آشکار تجار بهایی و البته برخی افراد منتفذ در دربار، به حکومت اصفهان، قم و … منصوب شد. در ایام سلطنت محمد علی شاه ریاست شورای سلطنت به وی تفویض گردید. مدتی در حیفا و عراق به سر برده و در خدمت عبدالبهاء بود و در سال ۱۳۰۰ ه ش در ناصریه در گذشت.
۶- ثابت عباس «تاریخچه مدرسه تربیت بنین»، صفحه ۲۰
۷- اهمیت وجود این مدارس برای سران بهایی به حدی بوَد که در دستوری صادر شده از محافل مرکزی بهایئت خطاب به محافل روحانی آمده است: «در زمانی که مدارس تربیت احتیاج مالی پیدا کند می تواند با فروش قسمتی از موقوفات مشکل مدارس تربیت را رفع نمایند».
۸- دکتر کوی، متجاور از نیم قرن بدون وقفه به عناوین مختلف از قبیل مهاجر، مبلغ، معلم و مؤلف به تشکیلات بهانی خدمت می کرد. وی متخصص تعلیم و تربیت از دانشگاهی در نیویورک بود. شرح کامل زندگی او در کتابی به نام «نجم باختر» درج شده است.( ذبیحیان، مسعود، عالم بهائی، ج ۱۹۶۳،۱۴م)
۹- سران محافل بهایئت در ایران، بعد از تعطیلی مدارس خود به انحاء مختلف و تحت پوشش های دیگری از قبیل نفوذ در رادیو و تلویزیون و …. تلاش خویش را بر پایه ریزی آن ادامه دادند تا جایی که حتی وزیر آموزش و پرورش نیز یک زن بهائی فعال از خانواده ای بهایی در ارکان رژیم پهلوی به نام «فرخ رو پارسا» بود. توضیح فعالیت آنان از حوصله این مقاله خارج است و فرصتی دیگر را می طلبد.
۱۰-دکتر «علی محمد ورقا»، استاد و مدیر گروه آموزش جغرافیایی دانشگاه تربیت معلم ایران بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ۹۰ میلیون تومان بدهی مالیاتی فرار کرد.
۱۱- یارشاطر به علت دوستی با «اسدالله علم» وزیر دربار شاه در محافل سیاسی شهرتی به هم زده بود و در دانشگاه تدریس می کرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا رفت و تا پایان عمر نکبت بارش (شهریور ۱۳۹۷) در آنجا مشغول تنظیم دایره المعارف ایرانیکا شد و در آن راجع به اسلام و شیعه، تنها یک صفحه وجود دارد ولی برای شناخت بهائیت ده صفحه سیاه کرده است.
۱۲- عبدالکریم ایادی، گر چه چهره شناخته شده ای در بین انقلابیون است. ولی ذکر مطالب از او برای نسل جوان، روشن کننده بخشی از حقایق تاَریخی این مملکت می باشد. یکی از وظایف اصلی نامبرده سرپوش گذاشتن بر فجایع و جنایت های شاه به وسیله اعمال جراحی، بعد از هتک حرمت دختران بود.
۱۳- ایرج محوی در درجه سروانی، فرمانده گروهی از نظامیان بود که مسجد «گوهرشاد» را به گلوله بست و دستمزد او پس از نشستگی نیل به درجه سناتور شاه در مجلس بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تیرباران شد.
۱۴- حبیب ثابت پاسال در دروازه قزوین، صاحب یک دهنه مغازه لوازم یدکی بود که پس از ارتباط با محافل بهائی، و اظهار و اثبات سر سپردگی به کمک محافل بهایی، نمایندگی کارخانه پپسی کولا را از آمریکا به دست گرفت و همزمان نمایندگی شرکت فولکس واگن را نیز در ایران داشت. وی اولین ایستگاه تلویزیونی را تأسیس کرد و پسرش نیز داماد «لقمانیان» یهودی معروف ایران بود.
شماره ماشین حبیب پاسال همیشه عدد مقدس بهایی ها یعنی ۱۹ بود که به علت چهار رقمی بودن شماره های ماشین در ایران عدد ۱۹ دو بار تکرار شده بود (۱۹۱۹).
از دیگر خصوصیات ثابت این بود که همواره به تنهایی سوار ماشین می شد و به پسرانش نیز این سفارش را می کرد تا در صورت بروز، حادثه ای وی بی سرپرست نماند.
۱۵- روح الله خالقی، نوازنده و استاد مشهور کمانچه.
۱۶- حشمت سنجری، رئیس ارکستر سمفونیک ایران ایران بود. وی مدتی نیز رهبری ارکستر سمفونیک یهودیان صهیونیست را در فلسطین اشغالی بر عهده داشت.
۱۷- بنا به گفته نویسنده کتاب «تاریخچه مدارس تربیت»، رضاقلی میرزا ظلی، بهائی نبود. اما محبت خالصانه ای به دوستان بهایی خود داشت، روزنامه کیهان ۱۵/۸/۸۵، شماره ۱۸۶۵۷، ص ۸ ( پاورفی)