یکی از مهمترین پدیده های دوران انقلاب مشروطیت، ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت “کمیته مجازات” صورت می گرفت؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر، و پس از آن ترور افرادی چون سیّد عبدالله بهبهانی. به عبارت بهتر باید گفت، برنامه آشوبگری و ترور این گروه، زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه، در اعلامیه های کمیته مجازات تلاش می شد، تا انگیزه آنها دینی و انقلابی وانمود شود.
وجه بهائی بودن اعضای کمیته مجازات، و نقش مخفی و قابل توجهی که فرقه ضاله بهائیت در این ایام و در راستای تحقق سیاست های استعماری بریتانیا بر عهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملی است. عملیات تروریستی و قتل های پشت سر هم دوران مشروطه، از مهم ترین عوامل در ایجاد یک بحران عظیم و عمیق است، که تأثیرات روانی و تبلیغی و فرهنگی عظیمی برجای گذاشت؛ و در فاصله چهار سال، آنچنان بی تفاوتی در جامعه به وجود آورد، و ساخت سیاسی کشور را چنان خنثی و آلوده کرد، که در نهایت با هجوم چند صد نفر قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج از قزوین، پایتخت کشور به سادگی و بی هیچ مقاومتی به تصرف آنها درآمد، و با سقوط حکومت قاجار، مشروطیت به سرنوشت شوم دیکتاتوری پهلوی دچار شد.
این موضوع که اعضای کمیته مجازات از پیروان فرقه ی بهائیت بودند و با طرح و برنامه استعماری به صحنه فراخوانده شده بودند، یک ادعا نیست، و اسناد و مدارک متعددی برای اثبات آن در دست است.
برخی نویسندگان نیز، عملیات کمیته مجازات را اعتراض انقلابی در مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ و دولت وثوق الدوله خوانده اند، و این در حالی است که کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال ۱۲۹۵ ش، و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه (تا پائیز ۱۲۹۶) فعالیت کرد. بنابراین، عملکرد آن ربطی به قرارداد ۱۹۱۹ نداشت. (۱)
بنیانگذاران و اعضای اصلی این کمیته از افرادی چون سرتیپ “اسدالله خان ابوالفتح زاده”، سرتیپ “ابراهیم خان منشی زاده”، “محمد نظر خان مشکات الممالک”، “احسان الله خان دوستدار”، “میرزا محمد خان نجات خراسانی”، سردار “محیی” (برادر میرزا کریم خان رشتی، جاسوس معروف انگلیس) “کریم دواتگر” و “میرزا علی اکبر ارداقی” تشکیل می شد، که زندگینامه ی همه آنها به شدت آلوده و اکثر آنها از پیروان فرقه ی بهائیت بودند. هسته ی مرکزی کمیته مجازات، “ابوالفتح زاده” (به عنوان رئیس کمیته) و “منشی زاده” و “مشکات الممالک” بودند؛ و مهدی بامداد در کتاب شرح رجال ایران، سرتیپ “اسدالله خان ابوالفتح زاده” و “منشی زاده” را از پیروان فرقه ی بهائیت معرفی می کند. (۲) این موضوع را عبدالله متولی، نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکات الممالک را هم پیرو این فرقه می داند.(۳)
پس از ترور اسماعیل خان رئیس سیلوی تهران، شبنامه ای از سوی کمیته مجازات منتشر می شود، که مسئولیت اجرای این ترور را برعهده گرفته و ضمن بیان شعارهای ظاهراً انقلابی، سایر افراد و مسئولان را به مرگ تهدید می نماید.
یکی دیگر از اعضای کمیته مجازات به نام میرزا علی اکبر ارداقی، در خاطرات خود به این شبنامه اشاره می کند و می نویسد: «انتشار این شبنامه، به مراتب بیشتر از قتل میرزا اسماعیل خان، تولید وحشت و اضطراب کرد. من و عمادالکتاب، افراد گمنامی بودیم و سه نفر دیگر نیز بهائی بودند. لذا این خود موجب شد، که کسی درباره ی ما پنج نفر سوء ظنی نبرد…». (۴)
مدتی بعد، اعضای کمیته شناسائی و چند تن از ایشان دستگیر شدند. “ابوالفتح زاده” و “منشی زاده” در ۲۶ ذیقعده ۱۳۳۶ قمری، به شکلی مرموز در سمنان به قتل رسیدند و “احسان الله خان دوستدار” به قفقاز گریخت. “مشکات الممالک” نیز پس از مدت کوتاهی آزاد شد.
در زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات، فرقه ی بهائی در دستگاه نظمیه، از چنان نفوذی برخوردار بود که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهد. نفوذ بهائیان در نظمیه، از زمان ریاست “کنت دو مونت فورت” بر نظمیه تهران آغاز شد. “عبدالرحیم ضرابی” (بهائی کاشانی)، معاون او و کلانتر تهران بود و به این دلیل به عبدالرحیم خان کلانتر شهرت داشت. (۵)
پس از دستگیری اعضای کمیته ی مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در این زمان، گروهی به نام “کمیته سیمرغ”، طی اطلاعیه ای خطاب به رئیس الوزرا، قتل “صفا” را ناشی از مماشاتی دانست، که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته. گروه فوق مدعی بود که در تنظیم پرونده، تنها نام “ابوالفتح زاده” و “منشی زاده” که برخلاف میل مسئولان دولت تصادفاً به تله افتاده اند، ذکر شده و در مورد مشارکت سایر بهائیان مسکوت مانده است. در این اعلامیه چنین می خوانیم:
«احسان الله خان، قاتل منتخب الدوله و احمد آقای روحی و میرزا ضیاء الله که عضو عمده کمیته تروریست بودند، هر کدام در یک محلی مشغول عیش و نوش می باشند… ما، که بر تمام احوال و اسرار اطلاع داریم، نخواهیم گذاشت که کابینه وزرا از طایفه بهائی تشکیل شود؛ زیرا که اینها شروع به وزیر کشی هم خواهند کرد، تا اینکه دیگر کسی زیر بار وزارت نرود و میدان را برای خود مصفا نماید… این رشته سر دراز دارد». (۶)
پس از کودتای ۱۲۹۹ ش، و پیدایش رضا خان در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران، اعضای فرقه ی بهائیت، پس از سالها فعالیت نیمه پنهان، از آزادی عمل فراوانی برخوردار شدند و با حمایت قدرتهای استعماری بویژه دولت انگلستان، و بر اساس یک برنامه از پیش تدوین شده، تهاجم ویژه ای را علیه مبانی سنتی و اعتقادی ملت مسلمان ایران آغاز کردند و در عرصه تخریب فرهنگی این مرز و بوم فعال شدند. (۷)
پی نوشت:
۱- عبدلله شهبازی، فصلنامه ی تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۷، ص ۴۵ و ۴۶٫
۲- شرح حال رجال ایران، ج ۱، ص ۱۱۲٫
۳- فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش ۲۷٫
۴- خاطرات علی اکبر ارداقی، ص ۵۱٫
۵- فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش ۲۷، ۴۴ و ۴۵٫
۶- همان، به نقل از آرشیو مؤسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، پرونده ی ۴۳۸۵۰٫
۷- سایه روشن های بهاییت در ایران، دفتر پژوهشهای موسسه كیهان، كیهان، تهران، ۱۳۸۵ ، ج ۱، ص ۱۰۹ – ۱۱۳٫