کد خبر:12291
پ
۵۴۵
بهائیت در ایران

دلائل خروج اندیشمندان از بهائیت

دو راهی مرگ فرقه:  آزاد اندیشی تشکیلاتی =(خودکشی(مصادف با ریزش تشکیلات)) دگم اندیشی = (مرگ (عدم تحقق شعارهای رهبران سازمان و ادامه حیات پوپولیستی تشکیلاتی و در نهایت حیات مزدوری))   اصولاً افراد منتقد و معترض نمی توانند در تشکیلات بهائی باقی بمانند؛ لذا يا مستقیماً از بهائیت اخراج می گردند، یا تشکیلات بهائی مقدمات […]

آنچه در ادامه می خوانید

دو راهی مرگ فرقه:

 آزاد اندیشی تشکیلاتی =(خودکشی(مصادف با ریزش تشکیلات))

دگم اندیشی = (مرگ (عدم تحقق شعارهای رهبران سازمان و ادامه حیات پوپولیستی تشکیلاتی و در نهایت حیات مزدوری))

 

اصولاً افراد منتقد و معترض نمی توانند در تشکیلات بهائی باقی بمانند؛ لذا يا مستقیماً از بهائیت اخراج می گردند، یا تشکیلات بهائی مقدمات کار را طوری برنامه ریزی می کند که فرد معترض شخصاً نسبت به درخواست خروج از بهائیت اقدام نماید که یکی از این افراد آقای اریک استتسون می باشد.

اریک استتسون محقق و پژوهشگر آمریکایی و متبری از بهائیت در سال ۲۰۰۴ میلادی در رابطه با علت خروج خود از بهائیت در مقدمه کتاب تاریخ پنهان می نویسد:

دو مورد بود که مرا بیش از همه اذیت می کرد؛

 اول اینکه بهائیان بیش از حد بر اطاعت از مؤسسات دینی خود تأکید دارند؛ و اعتقاد بر اینکه عالی ترین سطح رهبری آنها مستقیماً توسط خدا هدایت می شوند و در تمامی تصمیمات خود عصمت دارند.

دوم اینکه آنها یک علاقه ناسالمی به بوروکراسی و بی توجهی به اهمیت و مزایای تفکر و فعالیت آزاد فردی دارند. من به شدت مخالف این روش کهنه و دیرینه بودم که فرهیختگان و نویسندگان بهائی باید هرچه را که می خواهند در مورد آیین بهائی بنویسند، قبل از چاپ به «لجنه بهائی کنترل قبل از نشر» برای تأیید رسمی آن بسپارند.

همچنین(سوم اینکه) از این مسئله به شدّت منزجر شدم که تشکیلات بهائی، اعضای خود را از شرکت در سیاست منع می کند؛ زیرا فعالیت سیاسی در گذشته ایام مورد علاقه این جانب بوده است.

پس از چند سال، تصمیم گرفتم که به این دلایل، و همچنین برخی دلایل دیگر، از جامعه بهائی خارج شوم. در آن زمان، من تشکیلات بهائی و آیین بهائی را به یک معنا می گرفتم، آن چنان که اکثر بهائی ها چنین می کنند. در نتیجه به این فکر نبودم که امکان باقی بودن به عنوان یک بهائی بدون اینکه مجبور باشم از تشکیلات حاکم بر بهائیت – که به آن بهائیت حیفایی (بیت العدل) گفته می شود – تبعیت کنم، وجود داشته باشد. من در زمان کوتاهی احساس وظیفه کردم، تا ایده هایی را برای رفرم و اصلاحات در بهائیت و مؤسسات وابسته به آن را مطرح نمایم، لیکن این اقدام را به طور غیر مؤثر و خشم آلود انجام دادم و خیلی زود آن را رها کردم.

به تدریج احساس جذب بیشتری به عیسی مسیح، رهبر مذهبی بزرگ تاریخی کردم و در نتیجه تصمیم گرفتم مسیحی شوم و غسل تعمید کردم[۱] و به کلیسای Assemblies of God پیوستم. روحیه کلان نگر من مانع ادامه همکاری با مسیحیت انجیلی (Evangelical ) شد و در طول سالیان من در فهم خود از انجیل ( Gospel) هر چه بیشتر لیبرال و یونیورسالیست شدم. …. ، لیکن دریافتم که بهائیت سازمان یافته حیفایی برای ذهن آزاد اندیش و قلب عرفانی من خیلی بنیادگرا و محدود کننده است».[۲]

او در مقاله ای دیگر دوباره به خروج خود از بهائیت اشاره نموده و می نویسد:

«یکی از مهم ترین دلایل کناره گیری من از فعالیت در جلسات بهائی این است که بهائیان برخورد بسیار فرقه گرایانه ای دارند و زیاده از حد کورکورانه از تشکیلات رهبری بهائیت پیروی می کنند. دیگر آنکه بسیار وقت و تمرکز خود را روی برنامه های افزایش عدد و آمار و افزایش شرکت کنندگان در جلسات تبلیغی گذاشته اند و عملاً از گفت وگو و تعاملات جهانی و خدمت رسانی اجتماعی و عملکرد انسان دوستانه واقعی بازمانده اند….»

نتیجه گیری

فرقه ضاله بهائیت برای ادامه حیات خود دو راهکار دارد که در هر صورت منجر به مرگ و فروپاشی تشکیلاتی می گردد، اگر آزاد اندیشی و نقد را در درون تشکیلاتش را برای پیروانش به رسمیت بشناسد، به خاطر تضادهای جدی که در حوزه عقیدتی، سلسله رهبران، شعارهای تشکیلاتی و …. دارد، بعد از چندی  به خاطر عدم پاسخگویی جدی، دچار ریزش نیروی شدید و فروپاشی تشکیلاتی می گردد و اگر همین روال فعلی ادامه حیات را مبنی بر سرپوش گذاشتن بر تضادهای مذکور را ادامه دهد، به خاطر وضعیت فعلی عصر اطلاعات و دانایی که هر کس می تواند به اطلاعات دلخواه خود دسترسی داشته باشد، جذب نیرو نخواهد داشت و عملا مرگ تشکیلاتی را تجربه خواهد کرد. اگر هنر داشته باشد و بتواند صرفا طرفداران فعلی را حفظ نماید، آنهم به صورت انگلی و نفوذی و به خاطر خدماتی که به دنیای استکبار و صهیونیسم جهانی ارائه می دهد، که این هم تشکیلات مزدوری است، که در این صورت حتی نام فرقه را نمی توان بر آن گذاشت و حتی اسم حیات پوپولیستی را هم نمی شود بر آن گذاشت.   

 

 

[۱] Baptized

[۲] Eric Stetson, The Baha’l Faith: A Unitarian Universalist View, available at Bahai-faith.com

منبع
فرناق، حمید، بهاییت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهانی، انتشارات گوی، 1399، صص 102-103
بهائیت در ایران