کد خبر:12576
پ
Mac-Oen
بهائیت در ایران

بررسی دیدگاه های انتقادی دنيس مک اوئن نسبت به بهائیت- بخش ۳

–آیا بهائيت يك آیین جهانی و دمكراتيك و مدرن است؟ دکتر دنیس مک اوئن در نقد کتاب «راست را کژ انگاشته اند» می نویسد: اساساً یکی از مواردی که باعث مدرن بودن می­شود، توجه به مباحث معاصر و این ادعا است که دیانت بهائی ادیان قدیمی را پشت سر گذاشته ابعاد جدیدی از عقیده و […]

آیا بهائيت يك آیین جهانی و دمكراتيك و مدرن است؟

دکتر دنیس مک اوئن در نقد کتاب «راست را کژ انگاشته اند» می نویسد:

اساساً یکی از مواردی که باعث مدرن بودن می­شود، توجه به مباحث معاصر و این ادعا است که دیانت بهائی ادیان قدیمی را پشت سر گذاشته ابعاد جدیدی از عقیده و عمل را عرضه کرده است ولی الان که دوباره و با چشم باز به آن نگاه می­کنم آن را آیینی می­بینم که توسط مردان و زنانی بسیار سنتی و محافظه کار اداره می­شود، کسانی که عقایدشان تنها با محافظه­کارانه­ترین ابعاد ادیان باستانی همخوانی دارد. عقاید بهائیان بیشتر با تندروهای یهودی و مسیحی و بنیادگرایان و سلفیهای مسلمان مطابقت دارد تا یهودیان، مسیحیان و مسلمانان و شیعیان اصلاح طلب…»

مک اوئن در مقاله «بهائیت: تردیدهایی درباره نقش بهائيت به عنوان يك آیین جهانی» به تعریفی از جهانی شدن و پروسۀ آن می پردازد و بهائیت را فاقد مؤلفه های لازم برای جهانی شدن می شمارد. او در شروع مقاله خود می نویسد:

«امیدوارم همه کسانی که این مطلب را می­خوانند شناخت درست و واقع بینانه ای از بهائیت به عنوان یک گروه اجتماعی و یک آیین با خواسته ها و امیال سیاسی تحقق نیافته و برآورده نشده، داشته باشند. از سوی دیگر، جهانی شدن یا جهانی سازی هم دارای معانی و تعابیر مختلفی است. لذا مایلم در اینجا دیدگاه و برداشت خودم را از این موضوع، به صراحت، بیان کنم و سپس به توضیح و تشریح برخی دیدگاه ها و گرایش­های دینی، که از نظر من، در تعارض با جهانی شدن هستند، بپردازم.

جهانی شدن یک پروسه و روند سیاسی-اقتصادی است که در پایان جنگ جهانی دوم و با سقوط امپراتوری­ها آغاز شد (دیدگاه امریکایی). به غیر از تئوری پردازان توطئه افراد اندکی هستند که مدعی باشند تشکیلاتی سازماندهی شده و با اهداف از پیش تعیین شده، برای پیشبرد جهانی شدن وجود دارد. جهانی شدن با توجه به توسعه و پیشرفت تکنولوژی، جریان آزاد تجارت بین کشورها، پیشرفت و گسترش علم و اطلاعات و نزدیک شدن دیدگاه های اجتماعی و دینی ملل مختلف، آغاز شده است.

شاید بزرگترین نشانه جهانی شدن در دنیای امروز، اینترنت باشد. ده سال پیش، تلاش برای تهیه یک کتاب، کار وقت­گیری بود ولی امروزه، به کمک اینترنت و فضای مجازی چنین کاری، ظرف چند ثانیه امکان پذیر گردیده است. به نظر می رسد در پروسۀ جهانی شدن، نوعی تأثیرگذاری فرهنگ غربی به جوامع غیر غربی، یا فرهنگ آمریکایی بر جوامع دیگر، حتی فرانسه، قابل مشاهده است. تجارت آسان شده و ظاهراً شرکت­های چندملیتی عرصه را برای خرده­پاهای محلی تنگ می­کنند. به لطف سفرهای هوایی ارزان (معافیت سوخت هواپیماها از مالیات) مسافرت­های بین المللی و آشنایی و ارتباطات فرهنگی آسان شده است. … گرچه بهائیت خود را آیینی پس از ادیان اسلام و مسیحی و بودایی و … می داند ولی این حرف اعتبار چندانی ندارد. باید به یاد داشته باشیم که احکام مذهبی و فرهنگ دینی موردنظر بهائیت بسیار متأثر از خاورمیانه قرن نوزدهم است. بررسی احکام مندرج در کتاب اقدس، این مطلب را به خوبی روشن می­کند. تفکر عرفانی-وحدت وجودی و نوع آداب و احکام و مراسم آن­ها، متأثر از فرهنگ و آیین­های قرن نوزدهم ایران و خاورمیانه است.

بهائیت در حال حاضر جامعه دینی کوچکی است و هنوز نتوانسته فرهنگ خاصی، در سطح کوچک و محلی یا در سطح ملی و جهانی، به وجود آورد. آن ها در کوچک­ترین واحد جغرافیایی و سرزمینی هم نتوانسته اند تأثیرگذار باشند، چه رسد به تأثیرگذاری در مقیاس بین المللی. هیچ نوع هنر، فرهنگ، موسیقی، معماری یا ادبیات خاص بهائی وجود ندارد. بهائیت جامعه دینی جوانی است که سنت و فرهنگ و احکام و اعتقادات و حتی مراسم آیینی خود را – اگر با کمی مجامله و کلی بگوییم – از جوامع اسلامی قرن نوزدهم خاورمیانه ای گرفته است. حتی سبک نگارش ادبی و الفبای ایرانی دوره قاجار، حتی طراحی روی جلد کتابها، سبک خواندن دعا و مناجات و یا آویختن تابلوی یا بهاءالابهی روی دیوار، پذیرایی با غذای ایرانی در مراسم بهائی، تا حضور و سلطه فیزیکی و روحی بهائیان ایرانی در اکثر تشکیلات و جوامع بهائی در کشورهای دیگر و نهادهای بین المللی بهائی، گواه بر نفوذ و حاکمیت این روحیه و فرهنگ بر جامعه و آیین بهائی است.

گرچه بهائیان همواره ادعا می­کنند که آیین مستقلی هستند و با اسلام ارتباطی ندارند، ولی برای اطلاع از اعتبار و صداقت این ادعا، لازم است بدانیم که عباس افندی رهبر وقت جامعه بهائی، تمام مدت عمر خود در مسجد حضور می یافت و نماز و روزه به جا می آورد و عقد و ازدواج و مراسم فوت و تشییع، طبق سنت اسلامی محل زیست خود داشت.

… بهائیت یک آیین دگم و متعصب است. خطوط واضح و شفافی بین حق و باطل کشیده شده است. مثلاً بهاءالله می­گوید: قطعاً آنچه من می­گویم درست است و هر چیز غیر از آن چیزی جز باطل نیست. معنای این حرف آن است که مثلاً آراء و عقاید مسیحی، همگی، از نگاه بهائیان غلط و باطل شمرده می شود. به همین طریق، فقدان باور بودائی به خداوند نیز باعث بطلان و نشان انحراف و بدعت در عقیده آن­ها است. نمی­دانم این دیدگاه به شدت نابردبار، چگونه امیدوار است که به تقویت اهداف جهانی شدن کمک کند؟ در حالی که یکی از مؤلفه های جهانی شدن آن است که هیچ فرهنگی به دنبال استیلاء بر فرهنگ های دیگر نباشد. برای مدت­های طولانی، بهائیان ادعا داشتند که باور و آیین آنها، نیروی محرکی برای گردآوری و مشارکت آیین­های دینی پراکنده است ولی در عمل نشان داده اند که تنها به فکر تثبیت جایگاه خود هستند.

این راهبرد تفرقه ­گرا، با تلاش­های گسترده تبلیغی بهائیان، در سطح بین المللی تقویت می شود؛ تلاشی که طی چند دهه گذشته، به عنوان فعالیت اصلی بهائی در همه کشورها شناخته شده است. بهائیان درصدد تقریب و نزدیک ساختن ادیان به یکدیگر نیستند؛ بلکه درصدد تغییر دین افراد و بهائی کردن افراد هندو، مسلمان، پروتستان و … هستند. روشن است که جهانی شدن به معنای تبلیغ و بهائی کردن دیگران نیست، بلکه احترام به نظرات دیگران، رواداری و شکیبایی نسبت به عقاید دیگران و ترک علاقه به استیلای عقیده خود بر دیگران است.

گرچه بهائیان مکرر یادآوری می­ کنند که طرفدار جبر و زور و کارزار و مجازات افراد مرتد نیستند و مقررات خاصی برای رفتار با اقلیت های مذهبی ندارند؛ چه اهل کتاب باشند یا نباشند؛ ولی اصرار و پافشاری آنها بر تبلیغ عقاید خویش و تغییر کیش و دین دیگران، تلاش هدفمند برای ایجاد حکومت های بهائی و سرانجام تأسیس حکومت واحد جهانی بهائی، هرگونه نقش خیرخواهانه بهائیت را زیر سؤال می برد.

اجازه دهید فعلاً بحث دینی صرف را کنار بگذاریم و نگاهی به سایر ابعاد بهائیت – که ممکن است در خصوص نقش بهائیت در روند جهانی شدن ایجاد مانع و مشکل نماید – بیندازیم. روشن است که جهانی سازی سالم و درست، مستلزم ایجاد و توسعه شکل دمکراتیکی از حکومت، اجرای مناسب و درست حقوق بشر و البته توسعه تدریجی سکولاریسم، در جوامع مختلف و کشورهای جهان است.

هرچند انتقاداتی نسبت به سکولاریسم در نقاط مختلف وجود دارد؛ ولی به نظر می­رسد سکولاریسم پیش زمینه پیشرفت در حوزه های دموکراسی، لیبرالیسم و حوزه های اجتماعی و اقتصادی است.

بهائیت ماهیت به شدت جزمی و دگماتیک دارد، این تعصب و جزمیت در احکام اقدس و نظام قضائی بهائی مشهود است، زیرا احکام دینی بهائی ناقص و پراکنده است و قابلیت اجرایی ندارد.

دو مطلب هست که می­تواند زمینه اختلاف بهائیان با نظرات اجتماعی لیبرالی در غرب، به ویژه اروپا باشد. یکی از آنها مجازات های سخت و مرگ­آور در کتاب اقدس است، از جمله اینکه اگر کسی اقدام به آتش زدن خانه دیگری کرد، فرد مجرم را در آتش بسوزانند و دیگری ممنوعیت همجنس گرایی است که در آموزه های غربی وجود دارد.»

مک اوئن در ادامه مقاله می­نویسد:

«بهائیت برخلاف تظاهر به جهانی شدن، شناخت درستی از جهانی شدن و از وحدت واقعی جهانی، جز از طریق فاکتورهای دینی، ندارد.

برای درک این مطلب به نوشته شوقی افندی تحت عنوان «روز موعود فرا رسیده است»[۱] که در سال ۱۹۴۱ نوشته است، توجه فرمائید.

به عبارت دیگر، همه آنچه در ۱۷۰ سال گذشته در جهان روی داده، براثر پیدایش بهائیت است. حتی حوادثی همچون جنگ­ها و انقلاب­ها، نهایتاً، همگی ناشی از ایجاد بهائیت و امتناع از پذیرش آن توسط نیروهای نادان و متعصب و سرکش بوده است!

شوقی افندی در سراسر نوشته خود، «روز موعود فرا رسیده است»، از سقوط و نفوذ صحبت می­کند:

کاهش قدرت نظامی صاحبان تاج و تخت، به موازات افول و نزول نفوذ رهبران معنوی جهان اتفاق می­افتد. حوادث و رویدادهای عظیمی که موجب اضمحلال و سرنگونی بسیاری از پادشاهی­ها و امپراتوری ها شده، تقریباً به طور هم زمان موجب فروپاشی سنگرهای به ظاهر آسیب ناپذیر و مستحکم دینی نیز شده است. همان دستی که به شکل سریع و غم انگیزی، مهر پایانی بر حکومت های سلطنتی و پادشاهی امپراتوران زده، در مورد جایگاه رهبری رهبران هر دو دین مسیحیت و اسلام نیز عمل کرده، به پرستیژ و اعتبار آن­ها لطمه زده و در مواردی اقدام به سقوط عالی­ترین مؤسسات و نهادهای دینی آن­ها کرده است (شوقی افندی، ۱۹۴۱، ص۷۱).

شوقی درباره اسلام می­گوید:

… انحلال نهاد خلافت و تبدیل حکومت به یک نظام سکولار، که منجر به فروپاشی قدرتمندترین نهاد حاکمیت اسلامی گردید و سقوط سلسله حکومتی شیعه در ایران از عواقب و نتایج فوری و عینی مقدرات الهی است که به واسطه عملکرد طبقه روحانی این دو دین بزرگ رخ داده است! (همان، ص۸۶)

شبیه این عبارت، در متن های طولانی دیگری هم آمده، که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می­کنیم. درباره مسیحیت نیز عبارات و آینده مشابهی بیان شده است.

«اینکه ادعای شوقی افندی روزی به اثبات برسد و ما شاهد افول و اضمحلال همه ادیان به جز بهائیت باشیم، مورد توجه و قبول من نیست بلکه نکته جالب در این نوشتار حمایت ناآگاهانه و غیر عمدی او از سکولاریسم (جدایی دین و حکومت در جامعه) است (با عبارات و تعابیری همچون «دست کشیدن سریع توده ها و ملت ها در بسیاری از کشورهای مسیحی»، که در قسمت بالا آوردیم). او همچنین، در برخی نامه ­هایش در دهه­های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، به تأیید کامل و همه جانبه سیاست ها و اقدامات رضاشاه پهلوی در ایران می پردازد. هر چه بیشتر رژیم پهلوی برای کاهش حضور و نفوذ اسلام در ایران تلاش می­کرد، شوقی افندی بیشتر از رژیم پهلوی پشتیبانی می­کرد. او بیش از یک بار درباره منافع شرایط جدید برای جامعه قبلاً محدود بهائی مطلب نوشته است.

بسیاری از بهائیانِ دارای تحصیلات غربی (که آن را یا در مدارس بهائی و یا در خارج از کشور تحصیل کرده بودند)، با توجه به توانایی کسب شده برای کارآفرینی و فعالیت اقتصادی در خارج از حوزه سنتی بازار، باعنایت به ارتباطات و وابستگی های بین المللی­شان و توانایی در حوزه های علمی، مهندسی، پزشکی و یا معماری، به عنوان ابزار و کانال مهمی در مسیر سکولار و غیردینی سازی جامعه ایران عمل کردند.

در حالی که شوقی افندی و نویسندگان محافظه کار بهائی پس از او، برخلاف عملکرد و رفتار خویش در نوشته های فارسی و انگلیسی خود، مدعی هستند که به شدت ضد سکولار هستند، بسیاری از این بهائیان، به ویژه به این موضوع پرداخته اند که زنان و مردان مدرن چنان از آزادی برخوردارند که رأساً درباره مباحثی همچون اخلاقیات تصمیم گیری می­کنند. اولویت و توصیه بهائی این است که هر جامعه تنها براساس احکام و قوانین آسمانی اداره شود؛ زیرا آزادی بر اطاعت کامل و بی قید و شرط از قانون الهی و برتر دانستن آن بر عقل و اندیشه بشر استوار است.

این نگرش آن قدر ادامه می­یابد و محدود کننده می شود، که مثلاً در صورتی که دو نفر قصد ازدواج داشته باشند، حتی اگر سن آنها چهل-پنجاه سال هم باشد، ابتدا باید رضایت کتبی پدر و مادر خود را ارائه کنند! این یکی از شروط و احکام ازدواج بهائی است که معمولاً آن را پنهان نگه می­دارند.

این گونه موارد، نقض آزادی حقوق و مسئولیت­هاست که در تناقض و تعارض با جامعه سکولار قرار می­گیرد. برای مثال، ادو شفر، که از طرفداران اصلی «قانون بالاتر از همه چیز، در روابط اجتماعی» است، می نویسد:

«در حال حاضر، اکثر مردم غربی هیچ گونه تمایلی به یک قانون دینی مطلق­گرا، غیر قابل بحث و اجباری ندارند. سپس، به درستی، به نقل توام با تأیید نظر یک جامعه شناس فرانسوی می­پردازد که جوانان اروپایی، دین سازمان یافته را تیک کرده اند و علاقه ای به آن ندارند.»

با توجه به اینکه شوقی افندی و سایر نویسندگان بهائی تصور می­کردند که کاهش نفوذ و اعتبار کلیسا و نهادهایش، نشانه ای از تقدیر الهی در جامعه و تنبیهی برای دشمنان بهائیت بود و راه را برای پیروزی بهائیت برادیان پیشین هموار می­کرد، به نظر می­رسد که اظهارات مغایر و متناقض ادوشفر با آن­ها، آب سردی روی آنها باشد و همچنان باید با تأسف ناظر گسترش ارزش­های سکولار در جامعه باشند!

با توجه به آنکه در حال حاضر شاهد موج گسترش و رشد مجدد رجوع به ادیان هستیم، باید گفت که پیشگویی­های شوقی افندی درباره اضمحلال ادیان، کاملاً غلط از آب درآمد.

اشتباه دیگر او این بود که برای هرکس و هر چیزی پیشگویی و تقدیر خاصی مقرر کرده بود! «برنامۀ الهی» او طرحی برای آینده بشریت و نظم جدیدی برای دنیا بود و اینکه خداوند باید همه کسانی را که موجب اذیت و آزار باب و بهاءالله و پیروان آنها شده اند مجازات کند؛ و آرزو و خواست او، که دوست داشت تاریخ را فراتر از اراده و تلاش انسان­ها بداند، که منوط به اظهارات یک به اصطلاح مظهر الهی است؛ همه و همه با اقدام و تلاش ساده آحاد بشری، بی اعتبار گردید.

بنابراین بهائیان با یک معضل و معما روبه رو هستند. آن ها مایل به بازگشت روند سکولار شدن جامعه بشری نیستند. زیرا چنین امری به معنای حضور و بازگشت ادیان بزرگ پیشین است که طبیعتاً جایی برای حضور و رشد آیین های کوچکی، همچون بهائیت، نخواهد گذاشت و به دنبال آن، طرح­هایی همچون «برنامه الهی» آنها هم بی اعتبار خواهد شد. از آنجا که بسیار بعید و تقریباً غیر ممکن است که در آینده قابل پیش بینی، بهائیت به تنهایی بتواند سکولاریسم جهانی را به چالش بکشد و خود در عرصه جهانی جانشین آن شود، به نظر می رسد که بهائیان ناچارند تا آینده های دور همچنان وجود جامعه سکولار را، به عنوان یک واقعیت بپذیرند. به هر صورت، تنها یک جامعه سکولار و دارای مدارا – جامعه ای که آزادی اندیشه و بیان و نوشتار را به اعضایش بدهد – می­تواند چارچوبی برای بقاء و رشد بهائیت باشد؛ ولی از آنجا که بهائیان جامعه سکولار را خوش ندارند و در بسیاری از مباحث و گفت وگوهای اجتماعی دارای مواضع محافظه کارانه و افراطی هستند؛ لذا اندیشه­های آزاد و پویا از بهائیت کناره می­گیرند و این امر موجب می شود بهائیت رشد و پیشرفت چندانی نداشته باشد.

معنای این حرف برای «بهائیت و جهانی شدن» چیست؟ اگر استدلال من درست باشد که یک جامعه جهانی لزوماً یک جامعه سکولار است؛ در آن صورت، معنای این عبارت آن است که بهائیان نمی­دانند کدام سمت وسو را انتخاب کنند و به چه راه و طریقی بروند؟ اگر سکولاریسم را انتخاب کنند که به معنای آزادی و رواداری و مدارا با افکار و فعالیت­های آنها است؛ نگرش و موضع گیری­های ضد سکولار آنها منجر به مهجوریت و حاشیه نشینی آنها، یا نوعی از ائتلاف و اتحاد نامقدس بین آنها و راست­گرایان افراطی مسیحی خواهد شد. یا اگر از سوی دیگر ترجیح دهند که به تبلیغ دیدگاه محکم دینی بپردازند، همان طور که قبلاً بیان کردیم، مشکلاتی بین آنها و طرفداران سکولاریسم و سایر ادیان و مکاتب دینی و عقیدتی بروز خواهد کرد.»

مک اوئن در قسمت پایانی مقاله خود این طور نتیجه گیری می­کند:

«برای من بسیار روشن و بدیهی است که بهائیت دارای ویژگیهای زیر است:

  • -مخالف و نابردبار در برابر سایر ادیان، ولی بردبار و طرفدار جذب پیروان سایر ادیان (و البته مخالف و منتقد طبقه عالم و روحانی ادیان).
  • علاقه مند به کسب پیروزی و امیدوار به شکست جوامع دینی دیگر.
  • نابردبار و مخالف بهترین ویژگی­ها و ابعاد جامعه سکولار- آزادی بیان و فکر و اندیشه، آزادی منتقدین، آزادی عدم باور به دین برای افراد جامعه و امثال آن – است؛ و اینها عوامل مؤثر در ایجاد جامعه جهانی دارای تحمل و رواداری است.
  • دارای مواضع متضاد و دوگانه در برابر نظام سکولار، که از مواهب آن برای فعالیت تبلیغی خود استفاده می­کند؛ ولی نسبت به شعار آزادی سکولاریسم بی اعتنا و بی توجه است.
  • نابردبار و ناشکیبا و بی­گذشت نسبت به منتقدین داخلی، تا حدی که چنانچه افراد جامعه بهائی از نظرات و دستورات مقامات تشکیلاتی اطاعت و تبعیت نکنند، ممکن است حق رأی خود را از دست بدهند (طرد اداری)؛ یا به طور کلی از جامعه بهائی طرد و تکفیر و اخراج شوند (طرد روحانی).

ممکن است مطالب بالا، برای خوانندگان مقاله، عجیب و در تعارض با دیدگاهی باشد که برای آنها از بهائیت گفته شده است. مثلاً، بهائیت چگونه می تواند نسبت به سایر ادیان ناشکیبا و نابردبار باشد؟ فکر می­کنم در صفحات قبل مطالب و شواهد کافی دراین­باره ارائه کرده ام و این خلاف آن چیزهایی است که مبلغان بهائی در جلسات مشترک با نمایندگان ادیان، از خود به نمایش می­گذارند. ممکن است این مطلب صحیح باشد که بهائیان، هرگز فعالانه درصدد آزار طرفداران و پیروان ادیان برنخواهند آمد ولی شوقی افندی، که هیچ فرد و تشکیلاتی در مرکز جهانی بهائی و جوامع بهائی قادر به چالش با نظرات او نبوده، در طول زندگی خود، هنگامی که مسیحیان و مسلمانان و سایر گروه های دینی با گرفتاری و مشکلات و مصائب روبه رو می شدند، شعف و خوشحالی خود را پنهان نمی­کرد. بیت العدل جهانی نیز با چشم بستن بر روی واقعیات بدیهی جهان همواره به دنبال ارائه تصویری تیره و تار و روبه اضمحلال از دنیای کنونی است، که دائماً گرفتار مشکلات و عذاب الهی و تیره­روزی غیر بهائیان است. تردید ندارم که بهائیان تا آنجا که به سودشان باشد، اقدامات سطحی و نیم بندی را در زمینۀ وحدت جهانی انجام می­دهند؛ ولی طبق اهداف و برنامه و روش خودشان اقداماتی را نیز برای تشکیل جامعه مشترک المنافع بهائی در آینده به کار خواهند بست. آن­ها به شرکت در کنفرانس­های با موضوع وحدت و صلح جهانی ادامه خواهند داد؛ آنها خود را علاقه­مند به حقوق بشر نشان خواهند داد (و جزوات کوچکی هم در زمینه معرفی و رعایت حقوق بشر منتشر خواهند نمود)؛ آنها همراه با پیروان ادیان و سایر عقاید وارد گفتمان­ های تقریب و نزدیکی دیدگاه و باورها خواهند شد؛ ولی همه این­ها تنها تزیین پنجره و ویترین آنها است؛ زیرا آنها تنها خود را قبول دارند و ادیان دیگر را تحریف شده و منحرف از حقیقت می­دانند. آنها تلاش دارند – با تراشیدن بهانه هایی نسبت به آزار و بی مهری به بهائیان در ایران به سازمان ملل و سایر نهادهای بین المللی اعتراض کنند؛ ولی اگر اینجا و آنجا اسلام با چالشی مواجه شود، از ابراز سرور و شعف خودداری نمی نمایند!

 

 

[۱] نام اصلی آن، وقد ظهر يوم المیعاد است.

منبع
فرتاق، حمید، بهائیت از دیدگاه منتقدان روشنفکران، نشر گوی، چاپ اول، 1399، صص 145-152
بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please