در ادامه دو بخش قبلی، بخش سوم یعنی پایانی این مقاله ارائه می گردد.
بررسی انتساب حسین علی نوری (بهاء اﷲ) به پادشاهان ساسانی
در کتاب عالم بهایی شجره نامه حسین علی نوری را از ملک کیومرث پسر ملک کاووس تا میرزا عباس وزیر ملقب به میرزا بزرگ نوری آورده شده که بوسیله میرزا فضل اﷲ تاکری برادر بزرگتر بهاء اﷲ از اوراق و اسناد خانوادگی استخراج نموده و مورد تایید حسین علی نوری قرار گرفته است. استناد به مدارك تاریخی، سیر انتساب خانواده بهاء اﷲ از جاماسب که عموی انوشیروان ساسانی است تا میرزا عباس وزیر ملقب به میرزا بزرگ نوری پدر بهاء اﷲ را نشان می دهد. (محبوب عالم، ١٩٩٢-٩٣، ١٧٦) از همین جهت، در ادامه بخشی از زندگی این پادشاه بیان می شود.
پادشاهی که در شجره نامه حسین علی نوری به آن اشاره شده و مورد انتساب حسین علی نوری به سلاطین ساسانی است، خسرو انوشیروان است. (گلپایگانی، ١٩٠٣، ٨) یک نمونه از کارهای او بحث قتل عام مزدکیان است. داستان کشتار بیرحمانهی مزدك و مزدکیان به دست انوشیروان، در منابع ایرانی و عربی آمده است. بطور مثال این داستان در شاهنامه آمده است که قباد ابتدا به مزدك علاقهمند بود، اما در ادامه، از عقائد وی متنفر شد، لذا مزدك را در اختیار انوشیروان قرار داد تا او و پیروانش را از صفحه روزگار محو کند »بدو گفت هر کو برین دین اوست، مبادا یکی را بِتَن مغز و پوست… بدان راه بد نامور صدهزار، بفرزند گفت آن زمان شهریار… که با این سران هرچ خواهی بکن، ازین پس ز مزدك مگردان سخن… بدرگاه کسری یکی باغ بود، که دیوار او برتر از راغ بود، بکشتندشان هم بسان درخت، ز بر پای و زیرش سر آگنده سخت، نگون بخت را زنده بر دار کرد، سر مرد بیدین نگون سار کرد… ازآن پس بکشتش بباران تیر، تو گر باهشی راه مزدك مگیر.« (فردوسی، ١٩٧٠، ٤٩ ) این مطلب در تاریخ طبری (طبری، ١٣٧٥. ٢، ٦٤٦)، تجارب الامم (مسکویه، ١٣٧٦، ١، ١٦٢-١٦٩) و اخبار الطوال (دینوری، ١٣٨٣، ٩٦) نیز آمده است. منابع تاریخی گویای این هستند که تنها در نیمی از روز بیش از هشتاد هزار مزدکی(که زندیق نامیده میشدند)، قتل عام شدند و مزدك نیز پوست کنده شد. (گردیزی، ١٣٦٣، ٨٤) دیگر منابع تعداد مزدکیانی که به دست انوشیروان کشته شدند را تا یکصدهزار تن نیز بیان کردهاند. (سایکس، ١٣٨٠، ١، ٦١٨) برخی منابع نیز تعداد ایرانیانی که به جرم پیروی از مزدك کشته شدند، را با عباراتی همچون »بیشمار» «بسیار« و … بیان نمودند. (طبری، ١٣٧٥، ٢، ٦٤٦)
با نکاتی که از زندگی خسرو انوشیروان بیان شد، چگونه بهاء اﷲ انتساب به این پادشاهان را افتخار و جزوی از نسب خود می داند!
مخالفت موبدان زرتشتی با منجی بودن حسین علی نوری در دین زرتشت
در زمانی که بهاء اﷲ ادعا کرد که منجی زرتشتیان و همان سوشیانت هست و موجب گرایش عده ای زرتشتیان به این تفکر و فرقه شد، اولین کسانی که در برابر فعالیت های بهائیان زرتشتی به مخالفت برخاستند، مؤبدان زرتشتی بودند. (سلیمانی، ١٩٦٦، ٣٩٥_٣٩٦) بهائیان در مورد مخالفت موبدان زرتشتی با منجی بودن بهاء اﷲ در دین زرتشت چنین گفته اند که با توجه به بحث هزاره گرایی و انتظار برای ظهور منجی در دین زرتشت و اینکه مدت زمانی بود که پیروان زرتشت مانند سایر ادیان منتظر قیام منجی خود بودند تا مردگان زنده شوند و شاه کیخسرو با سپاه به یاری و حمایت زرتشتیان برخیزد، لذا مؤبدان به اعتقادات و علائم ظهور سوشیانت که درباره منجی در متون آنها بود متمسک شدند و از حقیقت یعنی بهاء ﷲ دور مانده اند. البته عده ای از زرتشتیان این تفکر موبدان را نپذیرفتند و سوشیانت بودن حسین علی نوری را باور کردند.(محبوب عالم، ١٩٩٢-٩٣، ١١٢)
مخالفت مؤبدان زرتشتی با بحث فرقه بهائیت قبل از بهائی شدن سیاوش سفیدوش نیز بحثی بوده که ذهن او را درگیر کرده بوده و آن حالت را چنین بیان می کند: »قبل از گرایش کذب و افترای غافلان و دیوسیرتان نسبت به دوستان یزدان قلب را مکدر و مرعوب می نمود به درجه ای که از نزدیک شدن به محلات بهائی نشین بیم داشت و از حضور در مجالس و محافل آنها احتراز و اجتناب می جست چه که موبدان زرتشتی نیز مثل پیشوایان ملل دیگر عناوینی زشت و مفتریاتی مجعول نسبت به این ظهور الهی انتشار می دادند به علاوه تبلیغات عمومی تضییقات حکومتی که در آن زمان حکمفرما بود هر آن بیم خطر برای مال و جان ننگ و نام و عرض و ناموس میرفت و امتحانات الهی در کار بود که این صراط مستقیم را در نظرم از مو باریکتر و از دم شمشیر برندهتر مینمود.« (سفیدوش، ١٩٧٦، ١٣-١٤) سفیدوش، زرتشتی که به بهائیت گرایش پیدا کرد، در کتاب یار دیرین موارد دیگری از مخالفت های موبدان زرتشتی با منجی بودن بهاء اﷲ به عنوان سوشیانت در دین زرتشت بیان می کند و حتی نسبت به افرادی که به آن گرایش پیدا کرده بودند، مخالفت و اعتراض خود را نشان دادند.
مخالفت کردن موبدان زرتشتی با افرادی که به بهائیت گرایش پیدا کرده بودند از جهاتی بود. مثلا زمانی که سیاوش سفیدوش که به بهائیت گرایش پیدا کرده بود، و مبلغ شاه بهرام بودن بهاء اﷲ بود، قصد حضور در یزد را داشت، موبدان زرتشتیان را از دیدار با او منع کردند. حتی از حضور در مراسم ازدواج برادر سفیدوش امتناع کردند. (سفیدوش، ١٩٩٧، ١٠٤) با توجه به اینکه اولین تغییرات در مورد روش دخمه گذاری در تدفین مردگان زرتشتی از سال ١٣١٣ هجری شمسی آغاز شد، فلذا در زمان زندگانی سیاوش سفیدوش زرتشتیان مردگان خود را در دخمه قرار می دادند و موبدان زرتشتی، نو بهائیان زرتشتی را در قبرستان زرتشتیان پذیرش نکردند. (همان، ١٠٦)
تاثیر تغییر دین زرتشتیان بر جامعه زرتشتی
از اواخر سده نوزدهم میلادی تاثیرات برخاسته از بمبئی به ایران می رسیدند. حدود ٥٠ سال بعد از برافتادن جزیه، از جنبه های گوناگون، عصر زرین زرتشتیان ایران بود. آموزش و عقاید جدید، مبارزه جدی با راست کیشی دیرین را آغاز نکرده بود و ثروت روزافزون هم تا حد زیادی به خدمت دین در آمده بود. در این زمان برای زرتشتیان رنج بزرگ دیگری ایجاد شد. همچنان که زندگی آنان امن تر و کامیاب تر شده بود، تعداد نسبتا زیادی از اعضای این جامعه، جذب بهائیت شدند. طی قرن های گذشته، یکی از مواردی که موجب غم و غصه زرتشتیان نسبت به همکیشان خود شد، گرایش آنها به اسلام بود. ولی دست کم این افراد با ارتداد و پذیرش دین جدید خود، بخت دنیوی بهتری به دست می آوردند. ولی در سده نوزده میلادی جامعه زرتشتی سوگوار خویشان و دوستانی بودند که در این کیش جدید، آزارهایی به همان سختی آزارهایی می دیدند که زرتشتیان طی بدترین سالیان ستم با آن آشنا بودند. این که چرا بسیاری از آنان به بهائیت گرویدند به سادگی قابل توضیح نیست، ولی برخی دلایل و احتمالات قابل طرح است. (بویس، ١٣٨٦، ٢٤٦)
شاید یکی از دلایل ظاهری گرویدن زرتشتیان به بهائیت را بتوان چنین بیان کرد. دوران صفویه یکی از دوران بسیار سخت بر زرتشتیان بود. زرتشتیان با آن همه درستی و سختکوشی و تا حد امکان سر در لاك خود داشتن، هنوز هم نمی توانستند از ستم بگریزند. شاه عباس درباره محتویات شگفت انگیز کتاب های گبران و به خصوص درباره کتابی که می گفتند ابراهیم(ع) آن را نوشته است و حاوی پیشگویی درباره تمامی رویداد هایی است که تا پایان جهان رخ خواهند داد، چیزهایی شنیده بود. به همین سبب وی مصرانه خواستار آن کتاب شد و زرتشتیان را واداشت دست نوشته هایشان را برایش بیاورند. ولی طبیعتا کتاب خیالین ابراهیم(ع) را نمی شد تولید کرد. در نتیجه شاه به سبب این ناکامی، دستوران دستور و چندین تن دیگر را به مرگ محکوم کرد. روحانیون ایران در نامه ای به تاریخ ١٦٣٥م. برای پارسیان، از این رویداد های غم انگیز سخن به میان آورده اند.
در این زمان ناامیدی هم بر ناراحتی های آنان افزوده شد. آنان اعتقاد داشتند که هزاره دهم سال کیهانی با سلطنت یزدگرد سوم آغاز شده بود. از این رو یک هزار سال بعد، یعنی به سال ١٦٣٠ م. پایان شکوهمند آن، همراه با آمدن سوشیانت را انتظار داشتند. چهار سال قبل، آنان به پارسیان چنین نوشتند: »هزاره اهریمن به پایان رسیده است و هزاره اهرمزد نزدیک است و ما امیدواریم چهره شاه بهرام شکوهمند را ببینیم و هوشیدر و پشوتن، بی گمان خواهند آمد.« گذشتن بی حادثه آن سال که مدت ها آرزویش را داشتند، ضربه ای سهمگین بر آنان بود و هرچند از امید به آمدن سئوشینت هرگز دست نکشیدند، ولی از این پس انتظارشان مبهم تر بود. یکی از پایاترین سنت های آنان این است که دینشان بار دیگر برتری خواهد یافت. باور داشتند که بار دیگر پادشاهی از آن ایشان خواهد بود. آنان، خود را و کودکانشان را با این امید نگاه می دارند. (همان، ٢١٥)
با توجه به این مقدمه و اینکه زرتشتیان انتظار فردی را می کشیدند که آنها را از تحت فشار و سختی های حکومتی و آسمانی نجات دهد. آنها در بین خود و کودکان خود امید به سوشیانت را امیدوارانه معتقد بودند. هرچند طبق کتاب ها و متون زرتشتیان، سوشیانت آنها باید زمان ها و سالهای قبل می آمد. بنیانگذار کیش بابی و پیشگام بهائیت را برخی سئوشینت و حرکت وی را یکی حرکت ناب ایرانی و لزوما علیه اسلام، به شمار می آوردند. از این پس ادعا شد که بهائیت دینی جهانی است و همچنین انجمن تئوسوفی برای پارسیان، این یکی هم به زرتشتیان ایران امکان عضویت در جمعیتی گسترده را می داد که در آن، ایشان جایگاهی افتخار آمیز داشتند. (سلیمانی، ١٩٦٦، ٣٩٥_٣٩٦) ولی از آن جا که مسلمانان بهائیت را بدعتی خطرناك می دانستند، پذیرش آن، گاهی اوقات منجر به مرگی دهشتناك و سخت می شد. (بویس، ١٣٨٦، ٢٤٨)
نتیجه
متون بهائیت، سخنرانی ها، نامه نگاری های شخصِ بهاء اﷲ و نسب نامه او که شامل انتساب بهاء اﷲ به زرتشت و انوشیروان ساسانی و سوشیانت در دین زرتشت بود، موجب گرایش تعدادی از پیروان دین زرتشت به فرقه بهائیت شد. با بررسی مدعای بهائیان در مورد انتساب بهاء اﷲ به زرتشت و سوشیانت مشخص شد که این انتساب نادرست است؛ چون در بین مورخین و محققین زمان و مکان مشخصی برای زرتشت وجود ندارد و همچنین ظهور سوشیانت در دین زرتشت دارای شرایط و ویژگی های شخصیتی و زمانی است که با بهاء اﷲ همخوانی ندارد.
همچنین بهاء اﷲ خود را از نسل انوشیروان می داند که با بررسی کارهای انوشیروان، مشخص شد که ریشه یابی نسل بهاء اﷲ به انوشیروان ساسانی موجب افتخار و نکته مثبتی نیست. در نتیجه اینکه بهاء اﷲ در قرن ١٨ خود را منجی زرتشتیان معرفی می کند، تنها دسیسه ای برای گرایش زرتشتیان به فرقه بهائیت بود که موبدان زرتشتی با این کار مخالف بودند.
لذا یکی اصلی ترین دلائل پیوستن عده ای از زرتشتیان به بهائیت را باید شخص مانکجی عامل سرویس انگلیس که در هند و ایران مقام دیپلمات داست دانست. چراکه وی در اقدامی ابتدایی با نیت به ظاهر خیرخواهانه اعتماد طیف وسیعی از زرتشتیان ایران و حتی مؤبدان زرتشتی ایران را جلب کرد و قدم بعدی با تماس دادن این افراد به فرقه بهائیت زمینه پیوستن طیفی از پیروان این دین را به فرقه ضاله بهائیت فراهم نمود.
منابع
١- آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد، (١٣٧٠)، “اسطوره زندگی زرتشت”، تهران، نشر چشمه
٢- افنان، ابوالقاسم، (٢٠٠٠)، “عهد اعلی زندگانی حضرت باب”، انگلیس، نشر بهائی وان وورلد
٣- ابن اثیر، علی بن محمد، (١٣٦٧)، “الکامل فی التاریخ”، تهران، نشر اعلمی
٤- بویس، مری، (١٣٨٦)، “زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها”، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، نشر ققنوس
٥- بنونیست ، امیل، (١٣٩٤)، “دین ایرانی بر پایه متنهای معتبر یونانی”، ترجمه بهمن سرکاراتی، چاپ پنجم، تهران، نشر قطره
٦- محبوب عالم، (١٩٩٢-٩٣)، “محبوب عالم به مناسبت صدمین سال عروج بهاء اﷲ”، کانادا، نشر عندلیب
٧- حاج قلی، احمد و دیگران، (١٣٩٧)، “درسنامه فرق انحرافی شیخیه و بابیه و بهائیت”، قم، مرکز تخصصی مهدویت
٨- خورشیدیان، اردشیر، (١٣٨٧)، “پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان”، چاپ دوم، تهران، نشر فروهر
٩- دینوری، ابوحنیفه، (١٣٨٣)، “اخبار الطوال”، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی
١٠- راشد محصل، محمد تقی، (١٣٨١)، “نجات بخشی در ادیان”، چاپ دوم، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
١١- روزبهانی بروجردی، علیرضا، (١٣٨٨)، “در جستجوی حقیقت (کاوشی در فرقه ضاله بهائیت)”، چاپ دوم، قم، نشر حوزه علمیه قم
١٢- سایکس، سرپرسی، (١٣٨٠)، “تاریخ ایران”، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، نشر افسون
١٣- سفیدوش، سیاوش، (١٩٧٦)، ” یار دیرین”، تهران، مؤسسه ی ملی مطبوعات امری
١٤- سفیدوش، عنایت خدا، (١٩٩٧)، “الواح و رقائم و مدارك تاریخی مربوط به دوران حیات سیاوش سفیدوش”
١٥- سلیمانی اردکانی، عزیز اﷲ، (١٩٦٦) ، “مصابیح هدایت”، تهران، مؤسسه ی ملی مطبوعات امری
١٦- صفایی، ابراهیم، (١٣٥٥)، “پنجاه نامه تاریخی دوران قاجاریه”، تهران، نشر بابک
١٧- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، (١٣٧٥)، “تاریخ طبری”، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر
١٨- طاهر زاده، ادیب، (١٩٩٧)، “نفحات ظهور بهاء اﷲ”، ترجمه باهر فرقانی، موسسه معارف بهائی
١٩- عبدالبهاء، (١٣٣٠)، “مکاتیب عبدالبهاء”، جلد دوم، مصر، موسسه ملی مطبوعات امری
٢٠- فردوسی، (١٩٧٠)، “شاهنامه”، تصحیح متن رستم علی یف، مسکو، نشر دانش
٢١- کاووس جی کاتراك، جمشید، (١٣٧٣)، “زمان زرتشت”، ترجمه کی خسرو کشاورز، تهران، نشر فردوس
٢٢- کریستن سن، آرتور ، (١٣٩٠)، ” ایران در زمان ساسانیان”، ترجمه رشید یاسمی، تهران، نشر سمیر
٢٣- گلپایگانی، میرزا ابوالفضل، (١٩٠٣)، “شجره نامه بهاء اﷲ”، بمبئی، نشر مطصفائی
٢٤- گردیزی، ابوسعید، (١٣٦٣)، “زین الاخبار”، ترجمه و تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب
٢٥- گرانتوسکی، ادوین، (١٣٦١)، “تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز”، ترجمه کیخسرو کشاورزی، چاپ اول، تهران، نشر پویش
٢٦- “گاتها، سرودهای زرتشت”، (١٣٨٣)، فیروز آذرگشسب، چاپ دوم، تهران، نشر فروهر
٢٧- “گاتها، کهن ترین بخش اوستا”، (١٣٧٨)، ابراهیم پور داوود، چاپ اول، تهران، نشر اساطیر
٢٨- مسکویه، احمد بن علی، (١٣٧٦)، “تجارب الامم”، تهران، نشر توس
٢٩- ملایری، محمد مهدی، (١٣٩٧)، “تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی”، جلد ششم، تهران، نشر توس
٣٠- موحدیان عطار و جمعی از نویسندگان، (١٣٩٣)، “گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان”،
چاپ دوم، قم، نشر دانشگاه ادیان و مذاهب
٣١- مهر، فرهنگ، (١٣٨٧)، “دینی نو از دینی کهن فلسفه زرتشت”، چاپ هفتم، تهران، نشر جامی
٣٢- مهرابخانی، روح اﷲ ، (١٩٧٥)، “شرح احوال جناب ابوالفضائل گلپایگانی”، تهران، مؤسسه ّملی مطبوعات امری
٣٣- مصلح، علی، (١٣٩٨)، “آشنایی با زرتشت و باستانگرایی در سواره انتقادی”، قم، نشر موسسه آموزش عالی حوزوی خاتم النبیین
٣٤- هینتس، والتر، (١٣٩٢)، “داریوش و ایرانیان”، ترجمه پرویز رجبی، تهران، نشر ماهی
٣٥- یاران پارسی، (١٩٩٨)، “مجموعه الواح عبدالبهاء به افتخار بهائیان پارسی”، آلمان، نشر موسسه مطبوعات امری آلمان