کد خبر:12219
پ
sardaar-jangal
بهائیت در ایران

بهایی گری، سرویس اطلاعاتی بریتانیا و نهضت جنگل – بخش ۱

این مقاله که تحت عنوان بهایی گری، سرویس اطلاعاتی بریتانیا و نهضت جنگل می باشد در دو بخش ارائه می گردد. در بخش اول خیانت فرقه ضاله بهائیت به نهضت جنگل و در بخش بعدی ماهیت بلواهای ضدّ بهائی مثل یزد مورد بررسی قرار می گیرد. مورخان بهائی دربارة شورش های ضدّبهائی فراوان سخن می […]

این مقاله که تحت عنوان بهایی گری، سرویس اطلاعاتی بریتانیا و نهضت جنگل می باشد در دو بخش ارائه می گردد. در بخش اول خیانت فرقه ضاله بهائیت به نهضت جنگل و در بخش بعدی ماهیت بلواهای ضدّ بهائی مثل یزد مورد بررسی قرار می گیرد.

مورخان بهائی دربارة شورش های ضدّبهائی فراوان سخن می گویند و می کوشند چهره ای بسیار مظلوم از سرگذشت این فرقه در ایران ترسیم کنند. رهبری بهائیت و عناصر مشکوکی در میان جبهه مخالف بهائیان به عمد و با اهداف معین تبلیغی و سیاسی به ایجاد مهم ترین و جنجالی ترین آشوب های خونین ضدّ بهائی، معروف به «بهائی کشی» دست زده اند.

شبکة بهائی ها در شکست و سرکوب نهضت جنگل نقش اطلاعاتی و خرابکارانه بسیار مؤثر و مرموزی ایفا کرد، نقشی که تاکنون مورد بررسی کافی قرار نگرفته است. احسان الله خان دوستدار، چهرة سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتای سرخ» را بر ضدّ میرزاکوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانواده های سرشناس بهائی ساری (خانوادة دوستدار) تعلق داشت(۱). سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او،(۲) از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به ویژه میرزا کریم خان رشتی، به رابطه با «اینتلیجنس سرویس» سازمان اطلاعاتی و امنیتی انگلیس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران میرزا کریم خان رشتی و سردار محیی، مبصر الملک و سعید الملک، را به عنوان بهایی فعال می شناسیم(۳). فتح الله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتی) برادر دیگر ایشان است که در آستانة کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ رئیس الوزرا بود و نقش مهمی در هموار کردن راه کودتا ایفا نمود(۴).

در این میان نقش احسان الله خان دوستدار، به عنوان یکی از برجسته ترین تروریست های تاریخ معاصر ایران، حائز اهمیت فراوان است. مأمور اطلاعاتی اعزامی حزب بلشویک به جنگل در گزارشی به باکو ارزیابی خود را از میرزا کوچک خان و احسان الله خان دوستدار چنین بیان می دارد:

«ثابت قدمی فوق العاده میرزاکوچک خان و دقت فوق العاده، علاقه و هم دردی او نسبت به اطرافیان و وضع وخیم روستاییان و خویشاوندان، احترام شدید اطرافیان و علاقه به او برانگیخته است… زندگی کوچک خان خیلی ساده است، او در اتاق ساده ای زندگی می کند، همراه رفقای خود و مجاهدها روی تشک کاه می خوابد، هیچ گونه مبل و زرق و برقی که مخصوص خان هاست، وجود ندارد. او زندگی کاملاً متواضعانه ای دارد، سیگار نمی کشد: خوش گذرانی نمی کند، مشروب نمی خورد و از ساعت شش صبح تا نصف شب کار می کند».

مأمور اطلاعاتی حزب بلشویک در ادامه می نویسد: «احسان الله خان… دارای شخصیت ضعیف، خودخواه، دارای نظرات اغراق آمیز و آدمی شهرت پرست است. او جزو فرقه بابی ها (یکی از فرقه های ایران) است و پدر زن او میرزا حسن خان یکی از مقامات مهم این فرقه است. از مشخصات ویژة او عدم ابتکار و نداشتن آگاهی سیاسی است. احسان الله معتاد و الکلی است به طوری که مصرف «ودکا»ی او در روز پنج بطری و مصرف تریاکش تا دو مثقال است و این مقدار زیادی است. او در اثر نفوذ گروه سردار محیی سریعاً ترقی کرده است… او می خواست کوچک خان را به مرام باب جلب کند ولی کوچک خان اعتراض کرد که حالا وقت پرداختن به مذهب نیست؛ لازم است برای آزادی وطن از انگلیسی ها و از ظلم شاه کار کرد. این امر سبب شد که این بابی، که به تدریج شبکة دسایس خود را تنیده بود، با دار و دسته خود از اردوی کوچک خان خارج شود… [سردار محیی] این شخص بی اراده و بی فکر [احسان الله خان] را مطمئن کرده بود که با برقراری کمونیسم در ایران بهایی گری در ایران موفق خواهد شد و آن را مذهب رسمی اعلام خواهند کرد. این موضوع برای هر فرد بهائی اغواکننده است. این وعده احسان الله خان را کاملاً اغوا کرد که به منظور انتقام از تعقیب دیرینه بهائی ها توسط مسلمانان شعارها و اعلامیه هایی انتشار دهد… این بابی کهنه مغز باور کرده بود که کمونیسم اجازه خواهد داد بهائی گری در ایران توسعه یابد و مذهب رسمی کشور شود. این بود عللی که احسان الله خان را از کوچک خان دور می کرد و موجب شد به دشمنان او بپیوندد»(۵).

پس از شکست نهضت جنگل، که به طور عمده در نتیجه دسایس احسان الله خان و سردار محیی روی داد این دو به شوروی گریختند و در دوران استالین به اتهام وابستگی به سرویس اطلاعاتی بریتانیا دستیگر و اعدام شدند. تورج اتابکی اتهامات وارد بر احسان الله خان را چنین بیان کرده است:

«عاملیت سرویس های اطلاعاتی بریتانیا و ایران، طرفداری پر و پا قرص از فاشیسم، مبلّغ تبلیغات زهرآگین در میان ایرانیان ساکن اتحاد شوروی، عامل تحویل برخی از انقلابیون ایرانی به مقامات ایرانی، عنصری ضدّ بلشویک که با سازماندهی یک گروه سی نفره از کارگران حوزه های نفتی تدارک عملیات تخریب را در حوزة نفتی باکو دیده بود»(۶).

این اتهامی است که دربارة دیگر قربانیان ایرانی دوران استالین کمتر تکرار شد. اتهام سران حزب کمونیست ایران، مانند بهرام آقایف و دیگران، «ماجراجویی» و «چپ روی ضدّ لنینی» بود. بنابراین، اتهام ارتباط با سرویس اطلاعاتی بریتانیا بیهوده بر احسان الله خان وارد نشد. پیشینة عملکرد احسان الله خان و دوستانش در ایران گواه آن است که سازمان اطلاعاتی شوروی در مورد احسان الله خان به بیراهه نرفته است.

علاوه بر دو نمونة فوق (احسان الله خان و سردار محیی)، موارد متعددی از حضور مأموران بهائی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. یک نمونه، میرزا شفیع خان نعیم، بهائی گیلانی، است که در انزلی به دست جنگلی ها به قتل رسید(۷). نمونة دیگر، غلامحسین ابتهاج است که به وسیلة انقلابیون جنگل دستگیر شد. جنگلی ها قصد محاکمه و مجازات ا ورا داشتند ولی با وساطت احسان الله خان دوستدار و میرزا رضاخان افشار آزاد شد(۸). میرزا رضاخان افشار نیز بهائی بود(۹) و نقش مخرب و مرموزی در حوادث نهضت جنگل ایفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پیشکار مالیه گیلان بود. به همراهی با جنگلی ها پرداخت و مسئول مالی «کمیته اتحاد اسلام» شد. او سپس ۸۴ هزار تومان از پول کمیته را به سرقت برد و به تهران گریخت و بعدها به آمریکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمریکا مترجم هیئت آمریکایی میلسپو شد و در دوران سلطنت رضا شاه مشاغل مهمی چون حکومت گیلان (۱۳۰۷)، حکومت کرمان (۱۳۱۰) و استانداری اصفهان را به عهده داشت(۱۰).

نمونة دیگر عبدالحسین نعیمی است که در حوالی سال ۱۹۲۰ میلادی در صفوف جنگلی ها حضور داشت. او به عنوان نمایندة «کمیتة نجات ایران»، که ریاست آن را احسان الله خان دوستدار به دست داشت، در اولین کنگرة حزب کمونیست ایران (در انزلی) شرکت کرد و پیام این کمیته را قرائت نمود(۱۱). عبدالحسین نعیمی پسر میرزا محمد نعیم، شاعر معروف بهائی (اهل روستای فروشاه سده اصفهان)، است. میرزا محمد نعیم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگلیس به کار پرداخت. عبدالحسین نعیمی نیز چون پدر، کارمند سفارت انگلیس در تهران بود(۱۲). در گزارش مورخ ۱۰/۷/۱۳۴۵ ساواک تهران به ریاست ساواک (نصیری) و مدیرکل ادارة سوم (مقدم) چنین آمده است:

«عبدالحسین نعیمی در سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ رئیس کمیتة محرمانه سفارت انگلیس در تهران بوده و با همکاری دبیر اوّل سفارت انگلیس [الن چارلز ترات] در امور سیاسی خارجی و داخلی ایران نقش مؤثری داشته و خانم لمبتون… یکی از دوستان و همکاران نزدیک و مؤمن عبدالحسین نعیمی بوده. آقای نعیمی در سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ از سفارت انگلیس کنار رفته و همکاری خود را در امور سیاسی به طور مخفیانه و غیرمحسوس با سرویس اطلاعاتی سفارت انگلیس در تهران ادامه می داده است و در ظاهر به کسب و تجارت می پرداخته است. آقای نعیمی اکنون از مالکان بزرگ به شمار می رود و همکاری مخفیانه خود را با دوستان انگلیسی در تهران حفظ کرده است…»(۱۳).

در دوران محمدرضا پهلوی، یکی از دختران عبدالحسین نعیمی، به نام ملیحه، همسر سپهبد پرویز خسروانی (از عوامل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و عضو فرقة بهائی) بود(۱۴) و دیگری، به نام محبوبه، به همسری محسن نعیمی (دبیر مؤید) درآمد. در حوالی سال ۱۳۴۶ او و شوهرش به آفریقا مهاجرت کردند و به ارکان بهائیت در این منطقه بدل شدند(۱۵).

بهایی گری و سازمان های اطلاعاتی و امنیتی شوروی

در بررسی تاریخ بهائیت، موارد چشمگیری از حضور بهائیان مهاجر ساکن عشق آباد و قفقاز در صفوف سازمان های اطلاعاتی و امنیتی شوروی پیشین مشاهده می شود. با توجه به نمونه های متعدد تاریخی، این حضور را باید تداوم سیاست گذشته بهائیان دانست که به عنوان «مأمور دویل» به سود انتلیجنس سرویس بریتانیا، به خدمت سفارتخانه های روسیه و عثمانی و آلمان درمی آمدند.

عبدالحسین ایتی، مبلّغ پیشین بهائی، به موارد متعددی از حضور بهائیان در سازمان های اطلاعاتی و امنیتی روسیه شوروی اشاره دارد. یک نمونه، میرزا کوچک علی اوف، از بهائیان معروف عشق آباد است که به «تقلب» معروف بود. او پس از انقلاب بلشویکی روسیه «مفتش سری» بلشویک ها شد و برادرزاده اش به نام عبدالحسین حسین اوف در اداره گ.پ.او (سازمان اطلاعاتی شوروی) به جاسوسی پرداخت و جمعی از ایرانیان مقیم روسیه را به زحمت انداخت(۱۶). نمونة دیگر این برادران عسکروف اند.

محمود و مقصود عسکروف دو برادرند از فامیل بهائی که یکی از آنها هنوز در نزد روس ها مقرب است و از کارکنان سری ایشان است. این دو برادر، که همة فامیلشان بهائی است، در کارهای سیاسی دخالت کرده و می کنند.

ایتی می افزاید: دوازده جوان بهائی مقیم روسیه که «در ادارة گ.پ.او مستخدم و جاسوس بالشویک ها شده و این استخدام را به وسیلة قاچاق امتعه خارجه کرده چادرهای پنج تومانی را… [از ایران] می برند به سی تومان می فروشند». ایتی دربارة مفاسد اخلاقی محمود و مقصود عسکروف و هتاکی های ایشان در زمینة مفاسد جنسی مطالبی بیان کرده است (۱۷).

در زندگی نامة حسن فؤادی نیز این کارکرد اطلاعاتی بهائیان ساکن عشق آباد مشاهده می شود. او همراه با «چند تن از معاریف بهائی» به وسیلة دولت شوروی توقیف و زندانی شد؛ ولی شش ماه بعد، در دی ۱۳۰۸ ش، با دخالت دولت رضاشاه تمامی زندانیان بهائی آزاد و به ایران وارد شدند. اسامی اینان به شرح زیر است: عباس احمداوف پارسایی، حسین حسن اوف، بهاءالدینی نبیلی، احمد رحیماوف، میرزا احمد نبیل زاده، میرزا محمد ثابت، میرزا حسن بشرویه ای [فؤادی]، علی ستارزاده، جعفر هادی اوف شیرازی، عباس فرح اوف، محمودزاده، محمد سرچاهی، محمدعلی نبیلی سرچاهی، عبدالکریم باقروف یزدی.

در موارد مشابه، قطعاً باید ایرانیان اخراجی از شوروی مدتی در قرنطینه می ماندند و معمولاً به ایشان مشاغل حساس ارجاع نمی شد؛ زیرا در معرض ظنّ وابستگی به سازمان جاسوسی شوروی بودند. مع هذا، بهائیان فوق با احترام فراوان مورد استقبال مقامات مشهد قرار گرفتند و بلافاصله وارد مشاغل دولتی و نظامی شدند. برای مثال، حسن فؤادی وارد خدمت نظامی و مدیر کتابخانه قشون مشهد شد. او مورد علاقه امیرلشکر شرق و افسران ارشد بود. یکی دو سال بعد، از خدمات دولتی استعفا داد و به تهران رفت و کمی بعد به دستور محفل بهائیان تهران برای مدیریت مدرسه «وحدت بشر» راهی کاشان شد. او مدتی معلم مدرسه «تربیت» تهران بود و سپس در مدرسه نظام به تدریس پرداخت. فؤادی در اواخر عمر بسیار ثروتمند بود (۱۸).

با توجه به چنین سوابقی است که اسماعیل رائین در واپسین کتابش می نویسد: «نه تنها سران بهائیت در گذشته و هیئت های محافل بهائی کنونی متفقاً دولت اسرائیل و صهیونیسم جهانی را تایید و همراهی کرده و می کنند؛ بلکه در بسیاری از نقاط جهان، به خصوص در کشورهای اسلامی و عرب، اکثر بهائیان متمایل به جهودان و دولت اسرائیل بوده و هستند. در بسیاری از کشورها، به خصوص کشورهای عربی، شنیده و دیده شده که بهائیان داخل در تشکیلات جاسوسی موساد شده و همه جا به نفع اسرائیلیان به خبرچینی و جاسوسی و نوکری مشغولند (۱۹).

ادامه دارد.

 

بهائیت در ایران