ترک انواع تعصبات عنوان اصل نهم از اصول عقايد بهائيت مي باشد. و منظور از آن ترک تعصب اعم از مذهبي، نژادي، ملي، سياسي و غيره است.
بهائيان اظهار مي دارند كه اختلافي كه در حال حاضر در بين افراد بشر از هر نظر موجود است ناشي از تعصبات جاهلانه است. اين تعصبات مانع بزرگي است براي ايجاد صلح و سلام و وحدت و يگانگي و سدي است بين بشر و سعادت حقيقي او. (اشرف فرامرز. مجموعه اي از مطالب ديانت بهائي به اختصار. موسسه ملي مطبوعات امري ۱۳۱ بديع.) در اين رابطه عباس افندي مي گويد: «تعصب مخرب اساس نوع بشر است از هر قبيل باشد.» (همان)
طبق تعاليم بهائيت «ادعا مي شود كه ميزان امتياز علم و عمل و اخلاق و دانش است نه وطن و مقام و اين امتيازات نيز موجب ايجاد برتري نمي شود.» (آشنائي با ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري ۱۳۰ بديع.)
مطابق ادعاي حسينعلي نوري بين مومن و غير مومن موحد و مشرك فرقي نيست و همه آن ها در برابر قوانين اجتماعي و مدني داراي حقوق واحدند و روابط ظاهري ربطي به عالم ديانت ندارد. (همان)
بهائيان مدعي اند «در همه عالم به چشم برادري و برابري به يكديگر مي نگرند و خالي از هر گونه تعصب به حقيقت همه را دوست دارند. و به همه اهل عالم مهربانند و همه را مخلوق خداوند يگانه مي دانند.» (اشرف فرامرز. مجموعه اي از مطالب ديانت بهائي به اختصار.) و همچنين شعار مي دهند «سياه و سفيد و سرخ و زرد آسيايي و آفريقايي و غيره تفاوتي ندارد.» (همان)
یکی از کانالهای بهائی با تشبیه عالم به مریضی لاعلاج، درمان آن را کنار گذاشتن تمامی تعصبات، از جمله تعصبات دینی، جنسی و وطنی عنوان کرد. وی به نقل از عبدالبهاء آورده است: «عالم بشر به مرض تعصب مبتلا شده و این مرض مزمن است که سبب هالک است. جمیع اختلافات و جنگ ها و نزاع ها و خون ریزیها سببش این تعصب است. هر جنگی که میبینید یا منبعث از تعصب دینی است یا منبعث از تعصب جنسی یا منبعث از تعصب وطنی یا منبعث از سیاسی ست. تا این تعصبات موجود، عالم انسانی آسایش نیابد. لهذا… این تعصب هادم بنیان انسانی است». (به نقل از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت.)
آنچه در ادامه می خوانید
نقد اصل ترک انواع تعصبات
در ابتدا واژه تعصب مورد بررسي قرار مي گيرد و سپس به نقد اين اصل مي پردازيم.
تعصب در لغت به معناي طرفداري نمودن از كسي يا چيزي يا سختي است (فرهنگ لغت خيام. تأليف م – ح – ت ۱۳۵۷٫ انتشارات خيام.)
در اصطلاح عبارت است از يك نوع پيش داوري و يا يك نگرش افراطي و معمولا منفي نسبت به يك طبقه يا گروه خاص. (اسپرلينگ. آبراهام. روانشناسي به ترجمه مهدي محي الدين بناب. نشر روز تابستان ۷۲٫)
همان طور كه در اصل نهم خوانديد بهائيت معتقد است كه واضع اصل ترک تعصب در قرن سيزدهم هجري يا قرن نوزدهم ميلادي بوده لذا جا دارد اديان الهي را مورد بررسي قرار مي دهيم.
در اديان الهي مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسي قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولي و اعتقادي دقت زيادي بر نداشتن تعصب در زمينه هاي اجتماعي و اخلاقي و تحقيق كامل به منظور وصول حقيقت دين سفارش و تاكيد شده است. در اين رابطه قرآن مي فرمايد:
﴿ فَبَشِّرْ عِبَادِ(۱۷)الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ﴾ (سوره زمر / آيه۱۷ و ۱۸٫) يعني: پس بشارت بده بندگان را كه صحبت ها را گوش مي كنند و از بهترين آنها تبعيت مي كنند.
در جاي ديگر قرآن به صراحت تعصب ديني را رد مي كند و مي فرمايد:
﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي﴾ (سوره بقره / آيه ۲۵۶٫) يعني: در دين اكراهي نيست به تحقيق مه روشني از گمراهي و ضلالت تمايز پيدا كرد.
همچنين در روايات نيز مسئله تعصب مورد تعقيب قرار گرفته و به دليل عقوبت اخروي از آن نهي شده است. از حضرت رسول اكرم ﷺ نقل است كه مي فرمايند: «كسي كه بوده باشد در دل او دانه خردلي از عصبيت بر انگيزاند خدا او را روز قيامت با عرب هاي جاهليت» (اصول كافي ج ۲ ص ۳۰۸ كتاب ايمان و كفر و باب العصبيه. حديث ۳٫)
در علم اخلاق عصبيت يكي از اخلاق باطنه نفسانيه است كه آثار آن مدافعه كردن و حمايت نمودن از خويشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق ديني و مذهبي و مسلكي باشد يا تعلق وطني و آب و خاكي يا غير آن و اين از اخلاق فاسده و ملمات رذيله اي است كه منشاء بسياري از مفاسد اخلاقي و اعمالي مي گردد.
و خود آن في نفسه مذموم است گر چه براي حق باشد يا در امري ديني باشد و منظئر اظهارحق نباشد بلكه منظور غلبه خود يا هم مسلك خود يا بستگان خود باشد. (موسوي خميني. روح اله. چهل حديث. موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ اول پائيز ۷۱٫)
بهائیان بدون آنکه میان غیرت دینی، مذهبی، وطنی و… با تعصب کور تفاوت بگذارند، بر نفی هرگونه تعصب تأکید کردهاند. (عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی نشر آثار امری، بیتا، ج ۲، ص۱۴۷٫) اما به راستی، چرا بهائیان در قالب ادبیاتی عوامپسندانه و به ظاهر انساندوستانه، به ترویج نفی هر نوع تعصب پرداخته و تنها راه رسیدن به صلح و دوری از جنگ را دست برداشتن از هر نوع تعصب و مقاومت معرفی میکنند؟!
بدون شک چنین اصراری از یکسو برای گسترش آسان مسلک بهائیت و از بی بردن مقاومت دینی و مذهبی پیروان ادیان و از سویی دیگر، برای سهولت حرکتهای سلطهطلبانهی اربابان خود و خلع سلاح ملّتهای تحت تهاجمات فکری، سیاسی و نظامی میباشد.
لذا بیجهت نیست که این فرقه در طول تاریخ کوتاه و ننگیناش، همواره مورد حمایت سلطهگران و زیادهخواهان بوده است؛ تا جایی که بسیاری از استعمارگران، از رؤسای این فرقه درخواست اعزام مبلّغ به ممالک تحت استعمار خود برای شکستن مقاومت آنها داشتهاند. همچنان که استعمار فرانسه، برای سرکوب فکری مقاومت مردمی در کشورهای تونس و الجزایر، از این فرقهی ساختگی درخواست اعزام مبلّغ مینماید و عبدالبهاء در جواب به این درخواست، خطاب به مبلّغینش مینویسد: «اولیای سفارت فرانسه اصرار دارند که بعضی از مبلّغین به صفحات افریق یعنی تونس و الجزایر توجه نمایند و از اولیای دولت فرانسه نهایت رعایت خواهد شد تا جماعت آن سامان را تبلیغ نمایند». (اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع، ج ۹، ص ۴۸-۴۷٫)
اما در حالی بهائیت به اشتباه، بر نفی هرگونه تعصب و غیرت دینی و ملّی تأکید میکند که سیرهی پیشوایان الهی و خواست خدای متعال بر خلاف آن بوده است. چرا که همین تعلیمی که بهائیت آن را اصل مهم خود میداند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن به مرگ انسانیت و بالاترین زشتی تعبیر کرده است؛ همچنان که در یکی از خطبههای نهجالبلاغه میخوانیم:
«به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده، در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتهاند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد و یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است! (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۲۷، ص ۷۷٫)
حال شما این سخنان گرانبهای پیشوای الهی را با اظهارات گماشتههای استعمار و دینسازان دروغین بهائی مقایسه فرمایید: «زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند، شهد دهید. اگر شمشیر دهند، شکر و شیر بخشید. اگر اهانت کنند، اعانت نمایید»! (فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، لجنهی ملّی نشر آثار امری، ۱۹۸۶ م، ج ۳، ص ۲۲۸٫) دست قاتل و متجاوز را ببوسید! (ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱ م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۴-۱۲۳٫) اگر کشته شوید بهتر است تا کسی را بکشید! (ر.ک: جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیة، ۱۹۸۸ م، ص ۱۹۱٫)
بنابراين مي بينيم كه اين اصل يعني ترك تعصب، جنبه اخلاقي داشته و در قرآن كريم ۱۴۳۰ سال قبل و حكما و علماي اسلامي پس از آن به اين موضع توجه داشته اند و به ترك آن سفارش نموده اند و اين مطلب در قرن سيزده هجري هيچ گونه تازگي نداشته كه حسينعلي نوري آن را به عنوان يك اصل آن هم به عنوان اصل بديع در اصول عقايد خود مطرح نموده است.
برخلاف جلوه بهائیت، نه تنها تمامی تعصبات مذموم نیست بلکه برخی تعصبات پسندیده هم است. به طور مثال، تعصب وطنی، باعث برانگیختن حس دفاع در برابر حمله متجاوزان زیادهخواه میشود. تعصب جنسی است که باعث حفظ کیان خانواده و پیشگیری از بسیاری مفاسد میگردد.
نقض اصل ترك انواع تعصبات، در متون بهائيت
حتی اگر به قول پیشوایان بهائی، بپذیریم که تمامی تعصبات ناپسند است، پس چرا پیشوایان بهائی پیروان خود را به سمت تعصب گرایی سوق دادهاند؟! به راستی اگر تعصب بد است، چرا پیامبرخوانده بهائی (در حکمی متعصبانه) از همنشینی پیروان با مخالفینش، با جدّیت نهی کرده است: «لا تُعاشروا مَعَ الَّذین هم کفروا بالله و آیاتِه ثُم اجتنبوا عَن مثلِ هؤلاء (اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع، ج ۸، ص ۳۹٫) با کسانی که به خدا و آیاتش کافر شدند (بخوانید غیربهائیان) معاشرت نکنید و از مثل آنها دوری کنید».
اگر تعصب ناپسند است، چرا پیشوای بهائیت منطق مخالفینش را سَمّ مهلک دانسته است: «پس ای اهل رضوان من، خود را از سموم انفس خبیثه و اریاح عقیمه که معاشرت با مشرکین و غافلین است، حفظ نمائید».(همان) آیا این چیزی فرای تعصب کور، در پیروی از بهائیت است؟!
عجیبتر از همه آنکه ملحدی چون عبدالبهاء که پدرش را خدای خدایان میخواند (ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج ۲، ص ۲۵۵٫)و او را قبله متحرک میدانست: «وقتی خواستید نماز بخوانید… ببینید جمال قدم اسم أعظم (حسینعلی نوری)، در کدام طرف هستند، به همان طرف متوجه بشوید… قبل از صعود جمال مبارک (مرگ بهاء)، قبله اهل بهاء طرفی بوده است که جمال مبارک در آنجا تشریف داشتهاند» (اشراق خاوری، تقریرات درباره کتاب مستطاب اقدس، هوفمایم آلمان: لجنهی ملی نشر آثار امری، ۱۹۹۷ م، تنظیم و تدوین: دکتر وحید رأفتی، ص ۳۴-۳۳٫) ایمان ایرانیها را به دلیل عدم پذیرش کفریات بهائیت زیر سؤال برده است: «حضرت عبدالبهاء خطاب به جناب آقا حیدرعلی سروستانی میفرمایند: … هیچ میدانی که ایرانیان چه کردهاند و هنوز غافلند. در اقصی بلاد آمریکا نفوس بیدار شدهاند و اهل ایران هنوز در خواب غفلت گرفتار». (به نقل از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت.)
با تشکر از گرد آورنده مطلب شهاب کیانی